سلام، خوبید؟
این اولین قسمت از مجموعه «چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم» و اولین پست در بخش مجموعههای بهروزنامه است.
قصدم اینه که اینجا مطالبی که برای بهروزنامه طولانی هستن رو به صورت سریالی منتشر کنم.
برای اولین مجموعه، یه مطلب از نوال راویکانت (Naval Ravikant) رو در نظر گرفتم.
نوال یه کارآفرین و سرمایه گذار در زمینه تکنولوژی هستش که اصلیتی هندی داره. ایشون یه اکانت توییتر خیلی معروف با یه رشته توییت خیلی معروف با عنوان «چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم» داره که سال ۲۰۱۸ منتشر کرده. بعد راجع به این رشته توییت یه پادکست تقریبا چهار ساعته داره که توش توییتها رو باز میکنه و بیشتر توضیح میده و متن پادکست رو هم منتشر کرده.
من اینجا میخوام یه خلاصه از این مطلب (که بیشترش از پادکستش میاد) رو به فارسی براتون تعریف کنم، نه بخاطر اینکه بعد از خوندنش ثروتمند میشید (یا من پولدار میشم)، بلکه بخاطر اینکه به من یه دید و چارچوب خوبی برای فکر کردن به ساخت ثروت و خلق ارزش و تولید محتوا و اینا داد که به نظرم مفید بوده. امیدوارم برای شما هم مفید باشه.
ثروت، پول و مقام
به دنبال ثروت (wealth) (یا به قول علی بندری، در ادبیات ما، غنا) باش، نه پول (money) یا مقام (status). ثروت، داشتن داراییهاییست که وقتی خواب هستی هم برای تو پول درمیارن. پول، نحوه انتقال زمان و ثروت هستش؛ و مقام، جایگاه شما در سلسله مراتب اجتماعیه.
نوال میگه چیزی که تو به دنبالش هستی و واقعا میخوای ثروته، نه پول یا مقام. ثروت رو وقتی داری که داراییهایی داری که حتی وقتی تو خواب هستی، برات پول تولید میکنن… مثلا کارخونهای که سه شیفت داره کار میکنه؛ اپلیکیشنی که نوشتی و همیشه کاربر داره؛ فروشگاه آنلاینی که همیشه مشتری داره؛ پولی که در بانک داری و داره در کسب و کارهای مختلف سرمایه گذاری میشه… حتی یه خونه میتونه نوعی ثروت باشه وقتی مثلا اجاره بدیش و ازش پول دربیاری، ولی میگه این استفاده بهینه از زمین و دارایی نیست… در واقع بازدهیش کمه.
ثروت به چه درد میخوره؟
ثروت برای تو آزادی میخره؛ همین. یعنی چی؟ یعنی تو مجبور نیستی ۷ صبح پاشی تو ترافیک بری سر یه کاری که ازش حالت بهم میخوره و بهترین و پربارترین ساعتهای عمرت رو تلف کنی برای یک کار که نیازهای روحیت رو برآورده نمیکنه و ازش لذت نمیبری.
هدف ثروت آزادیه، فقط همین. هدف ثروت خریدن جت و قایق شخصی و لباس خفن و لامبورگینی و اینا نیست… این چیزها خیلی زود برای آدم عادی میشن و جذابیتشون رو از دست میدن… هدف ثروت اینه که شما برای خودتون یه فرد مستقل باشید.
اینم از اون چیزاییه که همه میخوانش (لااقل میگن که میخوان) و دارن براش تلاش میکنن، ولی همه بهش نمیرسن. برای رسیدن به ثروت تا حدی رقابت وجود داره. ولی در کل یه بازی با حاصل جمع مثبته که عناصر رقابتی هم داره چون خیلی از منابع در دسترس جامعه در حال حاضر محدوده و در این محدودیت، برای رسیدن به این منابع، باید برجسته باشید.
بازی با حاصل جمع مثبت (positive sum game) رو بعد در برابر بازی با حاصل جمع صفر (zero sum game) توضیح میده که بهتر درکش کنیم.
پول چیه؟
حالا که فهمیدیم ثروت چیه، باید فرقش رو با پول بهتر درک کنیم. پول نحوه انتقال ثروت هستش. پول اعتبار اجتماعیه؛ توانایی داشتن بدهکاری و بستانکاری نسبت به وقت آدمهای دیگه است.
اگه من کارم رو درست انجام بدم و برای جامعه ارزش ایجاد کنم، جامعه میگه: مرسی! ما در آینده به شما بخاطر کاری که شما در گذشته انجام دادی «یه چیزی مدیونیم.» این یه IOU یا I Owe You کوچک هستش… اینو داشته باش — بیا اسمش رو بذاریم پول.
اما پول به دلیل سرقت این IOU های کوچک از بین میره. ملت دزدی میکنن، کار کمتر از واقعی انجام میدن، دولت IOU اضافه چاپ میکنه، مردم IOU هاشون رو نمیدن… و غیره… ولی این وسط، پول سعی میکنه اون IOU عمومی باشه که همه قبولش دارن… و اون ثروت رو منتقل میکنه.
خلاصه اینکه پول، بدهی جامعه در آینده به شماست، بخاطر کاری که شما در گذشته انجام دادید.
مقام چیه؟
اساسا دو بازی بزرگ در زندگی وجود داره: یکی پول، یکی مقام.
پول همه مشکلات شما رو حل نمیکنه، ولی همه مشکلات مالی شما رو حل میکنه!
همه این رو میدونن و برای همین دنبال پول هستن. اما در عین حال، خیلیها در اعماق وجودشون میدونن به اون نمیرسن، بنابراین، اونها نمیخوان که کلا ثروت آفرینی اتفاق بیوفته… برای همین شروع بهvirtue signaling میکنن و کلا میرن تو فاز اینکه «پول بده و پول درآوردن بده و شما کلا نباید این کار رو بکنید!»
ولی اونها با این کار، دارن به جای بازی پول، بازی مقام میکنن. اونها با خودشون رو بی علاقه به پول نشون دادن، سعی میکنن در دید بقیه رتبه اجتماعی خودشون رو بهتر کنن.
ولی نکته اینجاست که ثروت یه بازی با حاصل جمع صفر نیست. همه در دنیا میتونن خونه داشته باشن؛ خونه داشتن شما توانایی من در خونه دار شدن رو کم نمیکنه. اصلا، هرچی خونه بیشتر ساخته بشه، دانش ما برای ساخت خونه بیشتر میشه و ساخت خونه آسونتر میشه و ساخت خونه ارزونتر میشه و آدمهای بیشتری صاحب خونه میشن.
ثروت یه بازی با حاصل جمع بسیار مثبته. ما باهم و در کنار هم شروع به خلق یه چیزی میکنیم که اولش برای دل خودمونه (مثل هنر)، ولی در پایان یه چیزی خلق کردیم که جدیده و برای جامعه ارزشمنده. این یه بازی با حاصل جمع مثبته!
اما از اون طرف، مقام یه بازی قدیمی با حاصل جمع صفره که ما (انسانها) از زمان زندگی قبیلهای و اول پیدایشمون داشتیم اون رو بازی میکردیم. نفر اول کیه؟ نفر دوم کیه؟ نفر سوم کیه؟ برای دوم شدن نفر سوم، رتبه دوم باید خالی بشه… و نفر دوم سابق باید جایگاهش رو از دست بده. این یه بازی با حاصل جمع صفره.
سیاست نمونه چنین بازی هستش؛ یا حتی ورزش. برای برنده شدن، باید بازندهای هم وجود داشته باشه. نوال میگه من خودم بازیهای مقام و مرتبه رو دوست ندارم، اما اونها نقش مهمی در جامعه دارن. به ما کمک میکنن بدونیم کی مسئول هست و ما در این بازیها شرکت میکنیم چون اونها یک «شر ضروری» هستن (necessary evil).
در واقع، برمبنای نظریه تکاملی، اگر هزاران سال به عقب برگردیم، مقام نشونه بهتری برای بقا بوده، نسبت به ثروت. اصلا قبل از یکجا نشینی و رو آوردن به کشاورزی، داشتن ثروت معنایی نداشته چون ذخیره کردن معنایی نداشته… آدما باید همه چی رو کول میکردن و دنبال خودشون میکشیدن… این انسانها (شکارچیها)، در جوامع کاملا مبتنی بر وضعیت (مقام) زندگی میکردن. کشاورزان بودن که شروع به رفتن به سمت جوامع مبتنی بر ثروت کردن و اقتصاد صنعتی مدرن رو شکل دادن.
برای جهان فراوانی ایجاد کن
ثروت این نیست که یه چیزی از یکی دیگه [به زور] بگیری؛ ثروت سازی اخلاقی با ایجاد فراوانی برای جهان به وجود میاد.
نوال میگه من فکر میکنم نسبت به پول درآوردن، یه تصور منفی وجود داره که از «پول ریشه همه بدیها و بدبختیهاست» نشات میگیره. مردم فکر میکنن که بانکداران و شرکتها و غیره دارن پولشون رو میدزدن؛ تا حدی هم درسته، خیلی از جاهای دنیا این دزدیها درجریان هستن.
در واقع تاریخ بشر به نوعی این رابطه «درنده و طعمه» یا «سازنده و گیرنده» است. همیشه افرادی هستن که میرن چیزهای جدید (و ارزش) خلق میکنن، زحمت میکشن و میسازن. بعد یه عده هستن که میان با زور شمشیر و تفنگ یا مالیات یا کمونیسم اینها رو میگیرن! حتی در طبیعت هم تعداد انگلها از موجودات غیر انگلی بیشتره. معمولا بیشتر جاها، اونهایی که فقط در حال گرفتن و استفاده هستن بیشترن نسبت به کسانی که در حال خلق هستن.
اینجا تمرکز روی خلق ثروت واقعی و اخلاقیه. هدف گرفتن پول از دیگران نیست؛ ایجاد فراوانیه.
بدیهیه که شغلها یا مقدار ثروت محدود نیست، وگرنه ما همه هنوز توی غارها نشسته بودیم و هیزم جمع میکردیم و به امید خوردن یه گوزن مرده بودیم.
ثروتی که در حال حاضر در تمدن بشر وجود داره، از یه جایی و توسط انسانها خلق شده. از مردم، از تکنولوژی، از بهروهوری. این تصور که همه این ثروت در دنیا از جایی دزدیده شده، یه بازی ظاهری و دروغیه که افرادی که دنبال مقام و شان اجتماعی هستن، برای بهتر کردن اون مقام بازی میکنن.
همه میتونن ثروتمند باشن
واقعیت اینه که همه میتونن پولدار باشن. اگر به کشورهای توسعه یافته نگاه کنیم، هر کسی که اونجا زندگی میکنه، تقریبا از همه کسانی که ۲۰۰ سال پیش زندگی میکردن پولدارتره (وضعش بهتره).
۲۰۰ سال پیش کسی دسترسی به آنتی بیوتیک نداشت؛ هیچکس ماشین نداشت. هیچکس الکتریسیته نداشت. هیچکس گوشی هوشمند و اینترنت نداشت. همه این چیزها، اختراعاتی هستن که ما رو به عنوان یک گونه، ثروتمندتر کرده.
نوال میگه «من ترجیح میدم در یک کشور توسعه یافته امروزی، یک فرد فقیر باشم تا اینکه در فرانسه لویی چهاردهم یه فرد ثروتمند باشم. ترجیح میدم از فقیران امروز باشم تا از اشراف اون زمان. این بخاطر خلق ثروت است.» این تاثیر موتور علم و فناوری هستش که باعث ایجاد ثروت و فراوانی میشه، برای همین نوال معتقده که اساسا همه میتونن ثروتمند باشن.
بیاید یه آزمایش ذهنی انجام بدیم:
فکر کنید همه آدمها دانش و توانایی یه مهندس نرم افزار خوب و یه مهندس سخت افزار خوب رو دارن. میتونن برن برای خودشون هر سخت افزاری که میخوان رو بسازن و بعد اون رو برنامه ریزی کنن؛ ربات بسازن، کامپیوتر بسازن… فکر کنید همه میتونستن این کارها رو بکنن…
فکر میکنید جامعه ۲۰ سال بعدش چجوری بود؟
من حدس میزنم که همه رباتها و ماشینها و ابزاری که لازم داشتیم برای کار رو ساختیم و داریم در انبوه فراوانی زندگی میکنیم.
در واقع همه بازنشست میشدیم به این معنا که «اجباری به کار کردن نداشتیم» و مجبور نبودیم برای نیازهای اولیه کار کنیم. پرستاران رباتیک، بیمارستانهای اتوماتیک، ماشینهای خودران و مرزعههای با بهرهوری ۱۰۰ درصدی و انرژی پاک و غیره…
در این مرحله، نیازی به کار نداریم و اگر کسی هم کاری مکنه، برای ابراز خلاقیتش کار میکنه، نه برای نیاز…
نوال اعتقاد نداره که سرمایه داری (capitalism) شیطانیست؛ سرمایه داری رو در واقع چیز خوبی میدونه و معتقده که نفس سرمایه داری گاها ربوده میشه… با قیمت گذاریها ناعادلانه، عوامل خارجی، بازدهی نامناسب، فساد، انحصار و غیره…
در واقع نوال معتقده سرمایه داری [به معنای بازارهای آزاد] جزئی از ذات انسان هستن. سرمایه داری چیزی نیست که ما اختراع کرده باشیم؛ یا حتی کشف کرده باشیم. سرمایه داری در هر مبادلهای که تا کنون انجام دادیم وجود داشته و داره.
وقتی من و شما اطلاعاتی رو رد و بدل میکنیم، من مقداری اطلاعات از شما میخوام. من به شما اطلاعاتم رو میدم و در ازاش شما به من اطلاعات میدی. اگر ما تبادل اطلاعات (یا منابع) خوبی نداشته باشیم، شما میری مبادلهات رو با یه نفر دیگه انجام میدی — یه خبرنامه دیگه میخونی!
بنابراین، مبادله به مفهوم پیگیری داد و ستدهاست؛ بدهکاری و بستانکاری. یکی از فرقهای اساسی گونه ما با بقیه حیوانات همین توانایی در پیگیری این داد و ستدهاست. در واقع ما تنها حیواناتی هستیم که بین مرزهای ژنتیکی با هم همکاری میکنیم. بیشتر حیوانات باهم همکاری نمیکنن، مگر در گله (یا گروه) با کسانی که با اونها خون مشترک دارن یا علایق مشترک دارن.
اما انسانها اینگونه نیستن. ما یه ایرانی، یه هندی، یه صرب، یه هلندی میتونیم باهم همکاری کنیم بدون اینکه خون مشترکی باهم داشته باشیم (فامیل باشیم). چی به ما این اجازه رو میده؟ این که ما میتونیم بدونیم که کی چقدر زحمت کشیده و وقت گذاشته و تلاش کرده… سرمایه داری و بازار آزاد همینه.
برای همین نوال اعتقاد داره که همه میتونن ثروتمند باشن، یا بازنشسته باشن و فقط نیاز به آموزش (و البته داشتن علاقه شدید) دارن چون ما میتونیم باهم همکاری کنیم.
خب، این هم از قسمت اول مجموعه «چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم» از نوال راویکانت.
قسمت دوم این مجموعه، راجع به قسمت دوم عنوان مجموعه است، یعنی «شانس و خوش شانسی» و اینکه چطوری منتظر اونها نشیم.
مرسی که با به اشتراک گذاشتن بهروزنامه و پستهاش از من حمایت میکنید.
تا قسمت بعد؛
بهروز
واقعا خوشحالم که پیداتون کردم 😍🫠 محتوای درجه یکی که مخاطب رو میخکوب خودش میکنه ♥️
ارادت و سپاس بیکران از مطالب بسیار مفیدتون