سلام، خوبید؟
رسیدیم به قسمت ششم مجموعه «چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم» برگرفته از رشته توییت و پادکست معروف نوال راویکانت. توی این قسمت، حرف های نوال درباره «دانش خاص» رو براتون تعریف میکنم. این مفهومیه که خودش اسمش رو این گذاشته و راجع بهش توضیح میده.
شاید یکم اولش خوندن سخت باشه و براتون معنی نده… به قول انگلیسیها، اولش make sense نکنه. ولی بخونیدش و نا امید نشید. اتفاقا از اون قسمتهاییه که دونستنش خیلی به شکل دادن و درک بهتر یادگیری برای من کمک کرده.
قسمتهای قبلی رو اینجا هم میتونید ببینید. اینم که قسمت قبل 👇
خودت رو به «دانش خاص» مجهز کن
خودت رو به «دانش خاص»، مسئولیت پذیری و اهرم (leverage) مجهز کن.
رسیدیم به این توییت و نوال اینجوری راجع بهش توضیح میده (البته، توی پادکستش، به این سه تا، قضاوت (judgement) رو هم اضافه میکنه که بعد بهشون میرسیم):
اگر میخوای ثروتمند بشی، باید در مقیاس بزرگ پول دربیاری.
چرا باید به تو پول بدن؟ جواب این میشه «مسئولیت پذیری» چون تو مسئولیت قبول کردی.
چطوری تو مقیاس بزرگی (at scale)؟ جواب این میشه «اهرم» یا leverage
چرا باید به تو پول بدن (و به بقیه ندن)؟ جواب این میشه «دانش خاص» یا specific knowledge
نوال در ادامه میگه: دانش خاص احتمالا سختترین و گیج کنندهترین مفهوم در این رشته توییته. ولی خب بیشتر راجع بهش در ادامه توضیح میده.
مسئله اینه که ما تصور میکنیم همه چیز رو میشه [در مدرسه] آموزش داد؛ و این درست نیست. در واقع، خیلی از چیزهای جالب رو نمیشه آموزش داد. اما همه چیز رو میشه یادگرفت.
حالا خیلی وقتها اون یادگیریها از طریق خصوصیاتی که در ژنهای شماست (استعدادهای شخصی) اتفاق میوفته، یا به دلیل مهارتهای نرمی که در کودکی اونها رو یادگرفتید و در بزرگسالی یادگیریشون به مراتب سختتره.
یا اینکه، کلا یه مفهموم جدیدی هستش و بقیه هم اون رو درست نمیدونن. در واقع، این مثل یادگیری سر کار (کارآموزی) هستش؛ بیشتر ایجاد توانایی تطابق الگوهای مختلف در محیطهای پیچیده است که باعث میشه شما توانایی قضاوت خوب در یک حوزه خاص رو پیدا کنید. مثال کلاسیک این ماجرا، سرمایه گذاریه.
بنابراین، دانش خاص، معمولا چیزی هستش که شما بهش خیلی اهمیت میدید. مخصوصا اگر مثلا در ۲۲ یا ۲۳ سالگی خود باشید، تقریبا دیگه نمیتونید انتخاب کنید که چه دانش خاصی داشته باشید. بهتره چیزی که هستید و علایقتون رو درک کنید و روی اون بسازید و پیشرفت کنید.
دانش خاص رو نمیشه آموزش داد
اولین چیزی که درمورد دانش خاص باید به اون توجه کرد اینه که شما نمیتونید برای داشتن اون آموزش ببینید. اگر میشد اون رو سر کلاس به شما آموزش داد، به بقیه هم میشد آموزشش داد. اگر اینطور بود، میشد اون رو به صورت انبوه آموزش داد؛ بعدش هم میشد حتی اون رو تبدیل به برنامه کردن و توسط کامپیوتر اون رو اجرا کرد و در نهایت هم هوش مصنوعی یا رباتها اون رو یاد میگیرن و انجامش میدن.
اگر اینجوری باشه، شما به راحتی قابل تعویض هستید. در این صورت، تنها چیزی که لازمه به شما برای یک کار بدن، حداقل دستمزدی هستش که شما رو سر اون کار نگه میداره. وقتی افراد زیادی باشن که بتونن برای انجام یه کار آموزش ببینن، اون دانش دیگه اونقدر خاص نیست و بازدهیش برای شما در بهترین حالت میشه هزینه یادگیری و بازگشت سرمایه و زمانی که برای یادگیری گذاشتین.
در واقع برای داشتن دانش خاص، شما به تحصیل و یادگیری و آموزش و غیره نیاز دارید تا بتونید اون دانش خاص رو شکل بدید، اما وقتی قراره پول بگیرید، اصل پولی که میگیرید بخاطر دانش خاصتون هستش، نه چیزای دیگه.
دانش خاص با دنبال کردن کنجکاویهای شما پیدا میشه
برای مثال، یه نفر که میره و یه مدرک روانشناسی میگیره و بعد میره تو کار فروشندگی؛ اگر قبل از مدرک روانشناسی هم توانایی خوبی در فروشندگی داشته، اون دانش روانشناسی برای اون شخص مثل یه اهرم و ابزار هست که بهش مجهز شده و میتونه در فروش خیلی بهتر عمل کنه.
اما اگر اون فرد از اول یه فرد درونگرا بوده و هیچوقت در فروش مهارت خوبی نداشته و سعی میکنه فقط از روانشناسی برای فروش استفاده کنه، احتمالا در این کار موفقیت چندانی کسب نمیکنه.
بنابراین، بهتره بگیم دانش خاص، با پیگیری استعدادها و کنجکاویهای ذاتی و اشتیاق زیاد شما به یه موضوع به دست میاد. نه با مدرسه (و دانشگاه) رفتن برای رفتن در داغترین شغلها یا چیزی که بقیه میگن پرطرفداره.
علاوه بر اینها، اغلب مواقع، دانش خاص در لبههای دانش قرار داره. یا چیزهایی که به تازگی کشف شدن یا چیزهایی که واقعا دشوار هستن.
برای همین، اگر شما ۱۰۰ درصد به اون علاقه ندارید، شخص دیگهای که ۱۰۰ درصد به اون علاقه داره، از شما بهتر عمل خواهد کرد؛ و نه فقط یکم بهتر، بلکه خیلی خیلی بهتر. مخصوصا وقتی داریم در حوزه ایدهها صحبت میکنیم، بهره مرکب و اهرم (leverage) خیلی خیلی تاثیرگذارند.
مثلا اگر شما با اهرم ۱۰۰۰ برابر (1000x leverage) کار میکنید و یکی ۸۰ درصد مواقع نتیجه بگیره و یکی ۹۰ درصد مواقع، اونی که ۹۰ درصد مواقع نتیجه میگیره، صدها برابر اون یکی از بازار نتیجه گرفته؛ و این وقتی اتفاق میوفته که شما دانش خاص و کنجکاوی واقعی خودتون رو وارد ماجرا کردید.
ساخت دانش خاص برای شما مثل بازیه
اغلب مواقع، دانش خاص چیزی نیست که شما بشینید و دربارهاش استدلال کنید؛ بیشتر با مشاهده پیدا میشه. تقریبا باید بشینید و به گذشته خودتون نگاه کنید و ببینید تو چه چیزی واقعا خوب هستید.
اینجا نوال یه مثال از کودکی خودش میزنه و میگه:
من میخواستم دانشمند بشم. بیشتر سلسله مراتب اخلاقی من هم از این ناشی میشه. من دانشمندان رو به نوعی در بالاترین قسمت زنجیره تولید علم برای بشریت میبینم. به نظر من، بعضی از دانشمندان با اختراعات و اکتشافاتشون، به تنهایی بیشتر از هر طبقه دیگری از انسانها به جامعه بشری ارزش افزودن.
نه اینکه بخوام از ارزشهای هنر و سیاست و مهندسی و تجارت کم کنم، اما بدون علم، ما باید همچنان در خاک و گل با سنگ و چوب باهم میجنگیدیم یا سعی میکردم آتش روشن کنیم.
از همین رو، تمام نظام ارزشی من حول محور دانشمندان ساخته شده بود و میخواستم دانشمند بزرگی بشم. اما وقتی به گذشته نگاه میکنم و به چیزی که واقعا در اون خوب بودم و بیشتر وقتم رو صرف اون کردم، بیشتر حوزه پول درآوردن بود، سر و کله زدن و ور رفتن با تکنولوژی؛ صحبت و قانع کردن مردم و توضیح دادن چیزهای مختلف برای اونها.
بنابراین، من برخی از مهارتهای فروش رو دارم؛ نوعی از دانش خاص برای من. در کنار اون، من مهارتهای تحلیلی در مورد چگونگی کسب درآمد هم دارم؛ و این توانایی رو هم دارم که دادهها رو جذب کنم، بررسی و تجزیه و تحلیلشون کنم و ساده شون کنم و بعد اونها رو برای بقیه شرح بدم. اینها از مهارتهای خاص من هستن. علاوه بر اینها، عاشق سرهم کردن و ور رفتن با تکنولوژی هم هستم. همه اینها برای من مثل بازی هستن، اما برای بقیه شبیه کار به نظر میان.
بعد کسانی که این چیزها به نظرشون سخت میاد، میپرسن: چطوری من میتونم مثل تو تحلیل کنم یا ایدههام رو بفروشم؟
و جواب من معمولا اینه که اگه تا الان توش خوب نیستی یا بهش خیلی علاقهای نداری، شاید این برای تو نیست! روی چیزی تمرکز کن که واقعا بهش علاقه داری.
خیلی برای خودم جالبه، اما اولین کسی که به دانش خاص من اشاره کرد، مادرم بود. خیلی ضمنی و یهویی… وقتی ۱۵-۱۶ سالم بود، به یکی از دوستانم داشتم میگفتم که میخوام اخترفیزیکدان بشم… مادرم از آشپزخونه داد زد: «نه، تو وارد تجارت میشی.»
پیش خودم گفتم «چی!؟ میگه وارد تجارت میشم! نه، من یه اخترفیزیکدان میشم! مامان نمیدونه چی میگه.» اما مادرم دقیقا میدونست که داره چی میگه.
اون قبلا بارها و بارها من رو مشاهده کرده بود. هر بار که از جلوی پیتزا فروشی محل رد میشدیم، من رو شنیده بود که دارم ازش انتقاد میکنم که چرا پیتزاها رو اینجوری چیده یا چرا اینطوری سفارش میگیرن در حالی که باید اینطوری باشن…
اون دقیقا میدونست که ذهن من بیشتر کنجکاویهایی در زمینه کسب و کار داره؛ و وقتی اون رو با علاقهام به علم و فناوری ترکیب کردم، خودم رو در کسب و کارهای علمی و تکنولوژی پیدا کردم…
اغلب، دانش خاص شما توسط کسانی که شما رو از نزدیک میشناسن و خیلی مشاهده میکنن بهتر آشکار میشه، تا اینکه شما بشینید و بهش فکر کنید.
دانش خاص بسیار خلاقانه یا فنی است
دانش خاص در مرز فناوری، هنر و ارتباطات است.
دانش خاص رو میشه از طریق کارآموزی آموزش داد
دانش خاص تا جایی که در حین کار باشه میشه آموزش داد؛ معمولا از طریق کارآموزی. برای همین بسیاری از بهترین مشاغل و کسب و کارها از طریق کارآموزی یا خودآموزی به وجود میان، چون جامعه هنوز راهی برای اتوماسیون و آموزش دسته جمعی اونها پیدا نکرده.
یه مثال کلاسیک این موضوع اینه که وقتی وارن بافت فارغ التحصیل شد، رفت پیش بنجامین گراهام، نویسنده «سرمایه گذار هوشمند» و گفت من میخوام برای تو مجانی کار کنم.
گراهام به اون گفت: «راستش، گرون هستی. رایگان گرونه.» و گراهام کاملا درست میگفت. بعضی وقتها یک کارآموزی بسیار گرانبهاتر از چیزی هستش که به نظر میاد. وارن بافت برای یادگرفتن از گراهام و در کنار اون کار کردن، باید کلی هم بهش پول میداد چون چیزی که از اون میتونست یادبگیره، خیلی باارزشتر از اینها بود.
دانش خاص معمولا بسیار خلاقانه یا فنی است
دانش خاص معمولا تمایل به فنی بودن و خلاقانه بودن داره؛ در مرز تکنولوژی و هنر و ارتباطات.
امروزه، حتی کسانی در اینترنت وجود دارن که با خلاقیتی که در تولید میم (Meme) دارن، میتونن یه ایده رو به میلیونها نفر منتقل کنن؛ یا افرادی که خیلی متقاعد کننده هستن.
اینجا نوال اسکات آدامز (Scott Adams) رو مثال میزنه و میگه که اون با پیش بینیهای دقیق و استدلالهای جالب و ویدیوهای متقاعد کننده، داره خودش رو به یه فرد کاملا معتبر در جهان تبدیل میکنه.
و این دانش خاصی هستش که اون طی سالها بدست آورده. در جوانی علاقه زیادی به هیپنوتیزم داشت و رفته اون رو یاد گرفته. بعد تونسته از طریق کاریکاتور ایدههاش رو منتشر کنه. خیلی زود سراغ پریسکوپ رفت (سرویس پخش ویدیو زنده که توییتر اون رو خرید) و اونجا مخاطب پیدا کرد. اون مکالمه رو خیلی تمرین کرده و اون رو در زندگی روزمره خودش به کار گرفته.
این یه نمونه از کسی هستش که در طول زمان، دانش خاص خودش رو ساخته، که شدیدا هم خلاقانه است، در کنار عناصر فنی که داره و قابل اتوماسیون نیست.
هیچکس نمیتونه این رو از اسکات بگیره، چون اون همه این مدت تحت یک برند شخصی به عنوان اسکات آدامز کار کرده. از اهرم رسانه (Periscope) و کارتونهای دیلبرت (Dilbert) و نوشتن کتاب استفاده کرده.
با داشتن این اهرمها و این دانش خاص، اون میتونه برای خودش بیشتر و بیشتر ثروت سازی کنه.
دانش خاص مختص فرد و موقعیت خاص است
نیوی: بهتر نیست این رو «دانش منحصر به فرد» بنامیم؟ یا «دانش خاص» بهتر معنی میده؟
نوال: من وقتی خیلی جوان بودم روی این چهارچوب فکر کردم و اون رو ساختم؛ چند ده سال پیش. دانش خاص از اون موقع به ذهن من چسبید و من تغییرش ندادم و اینجوری راجع بهش فکر میکنم.
دلیل اینکه سعی نکردم عبارت دیگهای جایگزینش کنم این بود که هر عبارت دیگهای، معانی مختلفی روش داشت؛ ولی «دانش خاص» خیلی پر استفاده نبود و من میتونستم راحتتر معنیش رو شکل بدم.
اشکال «دانش منحصر به فرد» اینه که درسته ممکنه دانشی که من دارم منحصر به فرد باشه، ولی اگر از کسی یادبگیرمش، یا کسی از من یادبگیره، دیگه منحصر به فرد نیست؛ دو نفر اون رو میدونن.
بنابراین، بیشتر از اینکه منحصر به فرد باشه، خاص هستش؛ مخصوص یک مشکل خاص، در شرایط خاص، در زمان خاص که از علاقه شدید و تخصص زیاد و زمان زیاد گذاشتن در یک حوزه خاص ایجاد شده.
این چیزی نیست که بشه در یک کتاب خوندش، یا در یک دوره آموزشی اون رو یاد گرفت، یا در یک الگوریتم پیاده سازیش کرد.
شما نمیتونید برای بدست آوردن دانش خاص، خیلی عمدی و حساب شده عمل کنید
نیوی اینجا دوباره اشاره میکنه به اسکات آدامز و یک پست وبلاگی اون درباره اینکه چطوری در حرفه خودت پیشرفت کنی پیشنهاد اون که میگه سعی کنید توی انجام ۳ تا کار، در ۲۵ درصد برتر انجام اون کار باشید. اینجوری، شما در جهان تقریبا تنها فردی میشین که ترکیبی از اون سه تا کار رو با کیفیت بالا میتونه انجام بده.
در واقع به جای اینکه توی یه کار در جهان بهترین باشید، سعی کنید در سه یا چهار چیز، بسیار بسیار خوب باشید. آیا این راهی برای ایجاد دانش خاص است؟
نوال: من فکر میکنم بهترین راه برای ایجاد دانش خاص، دنبال کردن چیزیه که خیلی خیلی به اون علاقه دارید (Obsession). بعد در پس ذهنتون، این رو هم داشته باشید که جنبههای تجاری این علاقه چیه و باهاش میشه چیکار کرد.
به نظر من، اگر زیادی عمدی و از روی قصد و هدف دار، سعی کنید دانش خاص بسازید، احتمالا انتخاب شم [از نظر شدت علاقه] درست نخواهد بود و اون چیزی که عمیقا بهش علاقه دارید رو انتخاب نمیکنید، بنابراین به اندازه کافی توش عمیق نمیشید.
مشاهدات اسکات آدامز خوب است و بر اساس آمار. بیاید فرض کنیم که الان ۱۰۰۰۰ حوزه وجود داره که برای دانش بشر ارزشمنده. جایگاه اول در این ۱۰۰۰۰ حوزه رو احتمالا یه نفر دیگه اشغال کرده، مگر اینکه شما یکی از اون ۱۰۰۰۰ نفر شماره یک باشید.
اما وقتی شما شروع به ترکیب کردن این حوزهها و تخصصها میکنید، مثلا در یک حوزه نفر ۱۰۰۰ ام هستید و در یک حوزه نفر ۴۰۰۰ ام و در یک حوزه دیگه نفر ۳۰۰ ام، بین میلیونها نفر، شما در ترکیب اون و رقابت کمتر، از بالاترینها هستید. در واقع در صدر قرار گرفتن اینجوری به مراتب آسونتر میشه.
دانش خاص رو جایی بسازید که راحت هستید
من فکر میکنم این یک رویکرد بسیار عملگرایانه است. به نظرم مهمه که خیلی عمدی و حساب شده شروع به مونتاژ کردن چیزها نکنیم، چون میخوایم که هرچیزی و هر کسی در جایگاه طبیعی خودش قرار بگیره؛ و هر کسی دنبال چیزی بره که توش طبیعی هستش (is a natural in).
همه ما تو انگلیسی با این عبارت که فلانی در فلان زمینه استعداد ذاتی داره (he or she is a natural in something) آشنا هستیم. هرکاری که توش استعداد ذاتی دارید یا طبیعی هستید، روش تمرکز کنید.
هر کدوم از ما در یک یا چند چیز استعداد ذاتی داریم (یا طبیعی هستیم)، برای همین میخوایم سعی کنیم که با ترکیب اونها و کار روی اونها، به ۲۵ درصد یا حتی ۵ درصد برتر اونها برسیم؛ و دانش خاص داشته باشیم.
اینم از قسمت ششم مجموعه «چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم» از نوال راویکانت. میدونم یکم عجیب غریب بود، ولی قول میدم قسمتهای بعد رو که بخونید، بیشتر براتون مفهوم پیدا میکنه.
قسمت بعدی این مجموعه درباره دو تا مهارت خیلی مهم برای موفق شدنه: ساختن و فروختن.
مرسی که با به اشتراک گذاشتن بهروزنامه و پستهاش از من حمایت میکنید.
تا قسمت بعد؛
بهروز