سلام، خوبید؟
رسیدیم به قسمت سوم مجموعه «چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم» برگرفته از رشته توییت و پادکست معروف نوال راویکانت. توی این قسمت، حرف های نوال درباره مهمترین راههای ثروتمند نشدن رو براتون تعریف میکنم.
قسمتهای قبلی رو اینجا هم میتونید ببینید. اینم که قسمت قبل 👇
با اجاره دادن وقتت، ثروتمند نخواهی شد
در قسمتهای بعد، نوال راجع به جزئیات اینکه چطوری میشه ثروتمند شد صحبت میکنه؛ اما قبل از این که وارد این جزییات بشه، درباره این صحبت میکنه که «چطوری نمیشه ثروتمند» شد و میگه اولین راه برای ثروتمند نشدن اینه که «وقتت رو اجاره بدی!» میگه باید در یک کسب و کار سهیم باشی (سهامدار) یا بخشی از یک بیزنس رو داشته باشی تا بتونی به آزادی مالی دست پیدا کنی.
نوال میگه این یکی از مهمترین نکات برای رسید به ثروته، ولی مردم فکر میکنن با کار کردن و پول درآوردن میتونن ثروتمند بشن، که این معمولا جواب نمیده؛ به دلایل مختلف که اساسیترین اونها اینه که:
خروجیهای شما خیلی بستگی به ورودیهای شما داره و معمولا با اونها نسبت خطی و مستقیم داره.
تقریبا مثل همه شغلهای با حقوق، حتی اگر درآمد در ساعت زیاد باشه (مثل دکتر یا وکیل)، شما باید برای گرفتن پول، وقت رو بذارید… اگر وقت نذارید (حضور نداشته باشید) پولی در کار نیست.
این معنیش اینه که وقتی خوابید، پولی درنمیارید. وقتی در تعطیلات هستید، پولی درنمیارید. در زمان بازنشستگی، پولی درنمیارید؛ یعنی در واقع نمیتونید به صورت غیرخطی پولی دربیارید.
در واقع، اگر حتی به پزشکانی که ثروتمند میشن نگاه کنید، متوجه میشید که خیلی از مواقع، اونها علاوه بر پزشکی، بیزنس میکنن. چطوری؟ کلینیک میزنن، برند [شخصی] سازی میکنن و با اون برند بیمار/مشتری جذب میکنن. گاهی هم وسیله یا فرآیندی ابداع میکنن که از مالکیت معنوی اون میتونن ثروتمند بشن. گاهی هم درآمدشون رو سرمایه گذاری میکنن…
اساسا، وقتی شما برای شخص دیگری کار میکنید، مسئولیت، ریسک، مالکیت معنوی، برند و غیره برای اون فرد هستش؛ و اون به اندازه کافی [برای ثروتمند شدن] به شما پول نخواهند داد. اون حداقلی که بتونه شما رو سر اون کار نگه داره بهتون میده. گاهی اون حداقل، رقم قابل توجهی هستش، اما اون هم به ثروتمند بودن شما وقتی بازنشست شده باشید ختم نمیشه.
اجاره دادن زمان یعنی شما اساسا قابل تعویض و جایگزینی هستی
در واقع، عموما وقتی شما زمانتون رو اجاره میدید، کمتر پیش میاد که برای جامعه [چیز] اوریجینالی تولید کنید. بیشتر مواقع یه سری کارها رو تکرار میکنید.
این به این معنیه که در نهایت، شما در حال انجام نقشی هستید که از قبل تعیین شده؛ و بیشتر نقشهای از قبل تعیین شده رو میشه آموزش داد.
اگر این آموزش بتونه در مدرسه اتفاق بیوفته، در نهایت شما در حال رقابت با کسانی هستید که دانش جدیدتری نسبت به شما دارن و دارن میان که جایگزین شما بشن.
در نهایت هم، اگر کار تکراری و قابل آموزش دادن باشه، احتمالا میشه اون رو با یه ربات یا هوش مصنوعی انجام داد (شاید امروز نه، ولی به زودی احتمالا میشه). با این اوصاف، هر قدم پیشرفت در این راستا، مقداری از درآمد شما و در نتیجه توانایی ثروت سازی شما رو کم میکنه؛ و گاها این اتفاقات خیلی کند و آروم میوفتن، ولی میوفتن.
خلاصه این که، وقتی ورودیهای شما با خروجیهاتون مطابقت دارن، احتمالا شما قابل تعویض هستید و خلاقیت توی کارتون وجود نداره.
نوال میگه: من فکر نمیکنم که این راه مناسبی برای ساخت ثروت باشه.
برای به دست آوردن آزادی مالی، با دارای سهمی از یک بیزنس باشید!
میگه تقریبا هر کسی که پول [درست و حسابی] درمیاره، در یه مقطعی یا صاحب یک محصول یا کسب و کار یا نوعی مالکیت معنوی هستش؛ که این میتونه از طریق داشتن سهام باشه. [کار کردن در شرکتهای تکنولوژی که گزینه سهام از بخشی از حقوق و مزایا محسوب میشه، یک راه شروع خوب برای این ماجراست.]
اما معمولا، ثروت واقعی از راه اندازی کسب و کار خودتون یا سرمایه گذاری ایجاد میشه؛ همونطوری که شرکتهای سرمایه گذاری، با خرید سهام و سرمایه گذاری در شرکتها به رشد اونها، و در نتیجه رشد خودشون و افزایش سرمایهشون، کمک میکنن.
اینها مسیرهای بهتری برای رسیدن به ثروت هستن. معمولا از «اجاره دادن وقت»، ثروت به وجود نمیاد.
به دنبال شغلی باشید که در اون ورودیهای شما لزوما با خروجیهای شما نسبت خطی مستقیم نداشته باشن
واقعیتش اینه که شما یه شغل یا حرفهای میخوای که توش، ورودیها و خروجیها لزوما مطابقت نداشته باشن.
درباره این، در ادامه رشته توییت توضیح میده، اما میگه اگه به جامعه مدرن نگاه کنید، شغلهایی که خلاقیت و اهرم (leverage) بالایی دارن، معمولا شغلهایی هستن که شما میتونید یک ساعت کار کنید، ولی تاثیر زیادی داشته باشید، یا ۱۰۰۰ ساعت کار کنید و هیچ تاثیری نداشته باشید.
به عنوان مثال، به مهندسی نرم افزار نگاه کنید. یک مهندس بزرگ میتونه مثلا بیتکوین رو ایجاد کنه و میلیاردها دلار ارزش برای جامعه ایجاد کنه؛ یه مهندس هم میتونه روی یه چیز اشتباه کار کنه، یا کارش خوب نباشه، یا اونقدر خلاقیت نداشته باشه یا به هر دلیل دیگهای، یک سال کار کنه و در نهایت هیچ کدی از اون توی هیچ نرم افزاری استفاده نشه…
این نمونه شغلی است که در اون ورودی و خروجی به شدت از هم جدا هستن. نتیجه این کارها، لزوما بر اساس تعداد ساعاتی که شما برای کار گذاشتید نیست.
در حالی که اگر شما چوببر (lumberjack) باشید، حتی بهترین چوببر دنیا، با فرض این که از ابزار خاصی استفاده نکنید، ورودی و خروجی شما به شدت به هم مرتبط هستن. اگر شما فقط از تبر و اره استفاده کنید، بهترین چوببر دنیا، مثلا ۳ یا ۵ برابر از یه چوب بر معمولی بهتره؛ این تفاوت ۱۰۰۰ برابر نیست.
بنابراین، وقتی میخواید شغل یا حرفه انتخاب کنید، بهتره به دنبال مشاغلی باشید که ورودیها و خروجیهای اونها به شدت از هم جدا باشن. این دقیقا به معنی این هستش که به دنبال شغلهایی باشید که دارای اهرم (leverage) هستن؛ و این اهرم، فقط اهرم مالی نیست.
این leverage یا اهرم، فقط محدود به اون لِورِجی که توی بازارهای مالی ازش حرف میزنن، برای معامله، نمیشه.
این اهرم، به معنی داشتن ابزاری هستش که بتونه نتیجه کار رو چندین برابر کنه.
در ادامه بیشتر توضیح میده.
مثلا کامپیوتر یک ابزاره که مهندسان نرم افزار از اون استفاده میکنن. بولدوزر و تبر و روبات چوببر و اره برقی هم میتونن ابزاری باشن که یک چوببر از اونها استفاده میکنه. این میشه اهرم یا لِورِج در برابر کسانی که از این ابزارها استفاده نمیکنن — و سعی میکنن دست خالی درخت قطع کنن!
ابزارها و اهرمها (لورِجها) اون چیزی هستن که اون جدایی بین ورودی و خروجی رو ایجاد میکنن. خلاقیت یکی از این ابزارهاست که هرچی در یک شغل نیاز بهش بیشتر باشه، احتمال اینکه ورودیها و خروجیهای اون شغل از هم جدا باشن، بیشتر میشه.
نوال میگه: بنابراین، من فکر میکنم که اگر به حرفههایی نگاه میکنید که ورودیها و خروجیهای شما بسیار به هم وابسته و نزدیک هستن، ایجاد ثروت از طریق اونها، بسیار بسیار دشوار خواهد بود.
پایینتر از سطح [امکانات] خودت زندگی کن
یکی دیگه از نکاتی که نوال توی این پادکست درباره راههای ثروتمند نشدن میگه که برای من خیلی جذاب بود، این بود که وقتی پیشرفت میکنی، نباید سبک زندگیت رو هم سریع آپگرید کنی یا ارتقا بدی و اینکه «کسانی که پایینتر از سطح توانایی و امکاناتشون زندگی میکنن، آرامش و آزادی رو تجربه میکنن که برای کسانی که همیشه مشغول آپگرید کردن سبک زندگیشون هستن، قابل درک نیست.»
نوال میگه: من فکر میکنم این خیلی مهمه که همش دنبال آپگرید کردن سبک زندگی نباشید تا بتونید آزادی عملیاتی خودتون رو حفظ کنید. در واقع، وقتی یه مقدار پول (پولِ یکم قلمبه!) بدست میارید، سریع نرید و اون رو صرف تغییر خونه، ماشین، لباس و خلاصه سبک زندگیتون (lifestyle) کنید؛ نگهش دارید تا فقط نگرانیهاتون از بین برن یا کم بشن. وقتی یکم پول بدست میارید، مثل «خود» قبلیتون به زندگی ادامه بدید؛ یه «خود» جدید و پیشرفتهتر و مرفهتر تولید نکنید.
خطرناکترین چیزها: هروئین و حقوق ماهیانه
فرض کنید ساعتی ۱۰۰۰ دلار حقوق میگیرید. مشکل اینجاست که وقتی شما وارد این مرحله از سبک زندگی و کار میشید، ناگهان از ساعتی ۲۰ دلار حقوق وارد نشدید؛ این یه پیشرفت زمانبر در طول زندگی حرفهای شماست.
مشکل جزئی که این پیشرفت آهسته و پیوسته ایجاد میکنه اینه که شما کمکم، و با افزایش سطح درآمدتون، سبک زندگی خودتون رو ارتقا میدید. این ارتقای سبک زندگی، چیزیه که خیلی از شما اون رو ثروت میدونید، ولی این شما رو یه «حقوق بگیر» نگه میداره.
اینجا نوال یه نقل قول از یکی میاره که خودش میگه مطمئن نیست، ولی فکر میکنه نسیم طالب بوده که گفته «خطرناکترین چیزها هروئین و حقوق ماهیانه است» چون هر دو شدیدا اعتیاد آور هستن.
نوال میگه راهی که شما رو به ثروت میرسونه بیشتر این شکلیه که شما باید فقیر باشید، کار کنید، کار کنید، کار کنید، کار کنید…
و در حالت ایده آل
نوال میگه در حالت ایده آل، شما باید پولتون رو در تکههای مجزا و یهویی بدست بیارد.
مثلا دنیای تکنولوژی اینجوری کار میکنه که شما ۱۰ سال زحمت میکشید، ولی هیچ پولی درنمیارید، ولی در سال یازدهم، یهو یه پول خیلی گنده بدست میارید…
اینجا یه سری چیز راجع به مالیات میگه که ممکنه خیلی مستقیم برامون کاربردی نباشه، ولی دید جالبی بهمون میده به نظرم.
میگه برای همینه که این نرخ مالیاتهای حاشیهای (marginal tax rate) خیلی بیخود هستن، چون در حرفههایی با ریسک و خلاقیت بالا، شما برای مدت طولانی، حتی سالها شدیدا ریسک میکنید و گاها در حال ضرر دادن هستید…
بعد ناگهان در سال یازدهم یا پانزدهم، وقتی یه درآمد هنگفت دارید، یهو دولت (یا به قول خودش Uncle Sam) ظاهر میشه و میگه الان تو دیگه ثروتمندی و بایدسهم ما رو بدی (مالیات)! میگه در واقع، این فقط باعث از بین رفتن این نوع شغلهای با خلاقیت و ریسک بالا میشه.
اما در حالت ایده آل، شما میخواید که پولتون رو به صورت تکههای مجزا و در طول یه زمان طولانی به دست بیارید؛ یه جوری که سبک زندگیتون فرصتی برای تطبیق سریع با افزایش درآمد رو نداشته باشه. بعد برسید به جایی که پیش خودتون به این نتیجه برسید که دیگه کارتون تموم شده و به جایی که قرار بوده رسیدید.
حالا دیگه میتونید کاری نکنید؛ نه به این معنی که بیکار بمونید، به این معنی که مجبور به کاری که نمیخواید و با کسی که نمیخواید و وقتی که نمیخواید نیستید؛ و کاری که میکنید، بیشتر برای خودبیانگری یا بیان خلاقیتتون هستش.
همون آزادی یا بازنشستگی که از اول راجع بهش حرف میزدیم.
خب، این هم از قسمت سوم مجموعه «چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم» از نوال راویکانت.
به نظر من این یکی از مهمترین قسمتهای این مجموعه است، چون همونقدر که ساخت و ایجاد ثروت مهمه، از دست ندادن چیزی که باعث ساخت اون میشه هم مهمه.
قسمت بعدی این مجموعه، درباره یه سری راهکار و نقش اینترنت در فرآیند ثروت سازی صحبت میکنه.
مرسی که با به اشتراک گذاشتن بهروزنامه و پستهاش از من حمایت میکنید.
تا قسمت بعد؛
بهروز