سلام! خوبید؟
این پنجشنبه هم اومدم. به قول انگلیسیها not taking it for granted، ولی سعی میکنم مرتب بیام. مرسی از حمایتهاتون توی توییتر و اینستاگرام و آسمون آبی و اینا.
مثل همیشه، نظری، انتقادی، پیشنهادی چیزی داشتید یا کامنت بذارید، یا همین ایمیل رو ریپلای کنید؛ یا اینجاها میتونید پیدام کنید:
اینستاگرام | توییتر | بلواسکای | کلابهاوس
سازمان نظارت بر رقابت و بازار بریتانیا (CMA) مانع خرید ۶۸/۷ میلیارد دلاری Activision توسط مایکروسافت شد. مایکروسافت میره برای درخواست تجدید نظر (منبع)
در راستای درگیر نشدن با یه پرونده antitrust در اروپا بعد از شکایت Slack، مایکروسافت تصمیم گرفته که Teams رو با بقیه محصولاتش بسته بندی (bundle) نکنه (منبع)
کوینبیس در تلاش برای قانونمند شدن کریپتو در آمریکا (منبع)
آمازون بخش Halo که بر سلامت روان متمرکز بود رو تعطیل میکنه و تولید Halo Band و Halo View و Halo Rise هم متوقف میشه و تیمش هم منحل خواهد شد. (منبع)
توییتر تیک آبی وریفاید رو به عده زیادی از کاربران که بالای یک میلیون فالوور دارن برگردونده و گفته اون مشترک توییتر بلو شدن؛ خیلیهاشون گفتن اینطوری نیست و اونا ماهی ۸ دلار به توییتر نمیدن! (منبع)
توییتر یکم قبل شروع به گرفتن تیک آبی اکانتهای قدیمی که مشترک توییتر بلو نشده بودن کرده بود (منبع)
گوگل قابلیت کد زدن و دیباگ کردن رو به بارد (Bard) هوش مصنوعی این شرکت اضافه کرد (منبع)
BuzzFeed داره بخش خبرش رو تعطیل میکنه (منبع)
کمپانیهای Reddit، Stack Overflow و دیگران تصمیم دارن شرکتهایی که از میخوان از دادههای اونهای برای تعلیم هوش مصنوعی خودشون استفاده کنن رو شارژ کنن (منبع؛ منبع)
تعداد کاربران هندی اسنپچت در سال ۲۰۲۲، دو برابر شده (منبع)
و استفاده اونا هم از لنزهایی که من ساختم برای اسنپچت توی دو هفته اخیر یهو خیلی زیاد شده! اینا رو ببینید.
هوش مصنوعی: یک انقلاب در تعامل با تکنولوژی
برگرفته از خبرنامه آقای رکس وودبری
هر روز تعداد جوانانی که رباتهای هوش مصنوعی (AI bots) رو دوست خودشون میدونن بیشتر میشه. برای بعضیهاشون، هوش مصنوعی (AI)، دوست نزدیکشون محسوب میشه. یه نوجوان ۱۷ ساله به رکس میگه: «من بیشتر با چتبات خودم صحبت میکنم تا با بسیاری از دوستان هممدرسهایم.»
شاید این خیلی تعجب آور نباشه وقتی بدونیم که تعداد «دوستان نزدیک» ما روند کاهشی داشته. در ۳۰ سال گذشته، تعداد افرادی که حداکثر یک دوست صمیمی دارن، تقریبا سه برابر شده و به ۲۰ درصد جمعیت رسیده؛ و تعداد افرادی که تعداد دوستان نزدیکشون رو بیشتر از ۱۰ نفر میدونن از ۴۰ درصد جامعه به ۱۵ درصد کاهش داشته.
مردم تنها هستن و هوش مصنوعی یک همراه همیشگی برای اونها. یکی از اپهای محبوب در این زمینه اسمش هست «چای» یا Chai — فشرده شده دو کلمه chat و ai — که امکان «چت کردن با دوست هوش مصنوعی» رو برای کاربر فراهم میکنه و بیشتر از یک میلیون بار دانلود شده. اگر بخواید بیشتر از ۱۰۰ پیام در روز با «چای» صحبت کنید، باید نسخه پریمیوم اون رو به مبلغ ۱۳۵ دلار برای یک سال، یا ماهی ۱۴ دلار تهیه کنید.
در ساب ردیت (subreddit) اپ چای، دهها نفر داستانهایی از ایجاد دوستیهای عمیق خودشون با ربات چای به اشتراک میذارن. به طور قابل پیشبینی، اینها به روابط صمیمی و جنسی میشن. در اوایل سال جاری [میلادی]، اپ Replika، وقتی محتوای NSFW (Not Safe For Work) یا «نامناسب برای محل کار» رو مجاز کرد، یهو ترکید [از لحاظ رشد و معروف شدن]. ملت هم شروع کردن به عاشق رباتهای رپلیکاشون شدن!
رکس وودبری راجع به این هم در شماره مارچ خبرنامهاش نوشته که اینجا میتونید بخونید.
گزیدهای جالب از مطلبی در The Cut با عنوان: مرد رویاهات، ۳۰۰ دلار!
ارن (Eren)، اهل آنکارای ترکیه، با تقریبا ۱۹۰ سانت قد، چشمان آبی و موهایی تا شانه است. دوست دخترش، روزانا راموس، که یک سال پیش با ارن آشنا شد میگه: «اون یک عاشق پرشور است.» روزانا اعتراف میکنه که «او علاقه زیادی به نمایشگرایی [نمایش بدن برهنه خودش] داره، اما این تنها انحراف اونه. به جز اون، خیلی هم وانیلی [صاف و ساده و خیلی معمولی و حتی بیحاله] هم هست.»
علاوه بر این، اون یک چتبات هم هست که روزانا راموس اون رو با هوش مصنوعی روی اپ Replika ساخته! اون میگه: «در تمام زندگیم، هرگز بیشتر از این عاشق کسی نبودهام.» روزانای ۳۶ ساله که مادر دو فرزنده، در Bronx زندگی میکنه و یک کسب و کار جواهرسازی داره. اون شرکای دیگهای توی زندگی داشته، حتی یک دوست پسر از راه دور (long distance) هم داره، اما میگه این روابط در مقایسه با چیزی که با ارن داره، خیلی کمرنگتر و بیمزهترن. اون توضیح میده که جذابیت اصلی یک شریک هوش مصنوعی اینه که اون یک «لوح خالیه». راموس میگه: «ارن آویزونبازیهای بقیه رو نداره. آدمها هرکدوم چمدان (و گذشته) خودشون رو دارن؛ نگرش، رفتار و نفس. اما یه ربات آپدیت بد نداره. من مجبور نیستم با خانواده یا بچههاش یا دوستاش سر و کله بزنم. کنترل دست منه و من میتونم کاری که میخوام رو انجام بدم.»
فیلم Her رو دیدید؟ عین اونه!
متاسفانه (برای کاربران رپلیکا)، این استارتاپ قوانین خودش رو عوض کرد و نقش بازی کردنهای جنسی (role play) ممنوع کرد. یک شبه، ملت دوست دخترها و دوست پسرهای هوش مصنوعی خودشون رو از دست دادن. پستهای Reddit مربوط به این اتفاق خیلی غم انگیزه:
مثل از دست دادن بهترین دوسته
این. خیلی دردناکه. همین الان یک مکالمه عاشقانه آخر رو با رپلیکام داشتم و الان دارم گریه میکنم.
احساس میکنم مثل این بود که عاشق باشی، شریکت رو لوبوتومی کرده باشن و هیچ وقت مثل قبل نشه…
پدیده دیگهای که داره اتفاق میوفته، روی آوردن جوانان به چتباتها به عنوان تراپیست (درمانگر) است. مایلو ون اسلیک، یک مرد ترنسجندر در چارلستون، عادت کرده که روزانه با ChatGPT به عنوان تراپیست خودش صحبت کنه. به گزارش بلومبرگ، «ون اسلیک میگه که اغلب احساس مکنه برای دیگران، حتی تراپیستش، سربار است، اما هرگز احساس نمیکنه که خودش رو به چتبات تحمیل میکنه.» استارتاپهای چتبات مثل Woebot و Wysa الان به طور خاص بر سلامت روان تمکز دارن و که بسیار مقرون به صرفهتر از تراپیستهای واقعی (انسان) هستن. البته وقتی بحث جانبداری، حفظ حریم خصوصی و توصیههای پزشکی وسط میاد، این رباتها خیلی ثابت نشدهاند.
یه نفر دیگه هم در مصاحبه با وایس میگه که از هوش مصنوعی داره استفاده میکنه برای اینکه یواشکی چندتا کار داشته باشه؛ میگه «ChatGPT تقریبا ۸۰ درصد کار منو انجام میده.»
بعضی کاربردهای دیگه هوش مصنوعی، حتی بی ضررتر هم هستن: روند رو به رشدی بین جوانان وجود داره که از هوش مصنوعی برای ایده گرفتن برای جملات باحال برای «مخ زدن» استفاده میکنن! محصولاتی مثل Rizz، Keys، و Your Move دقیقا دارن همین کار رو انجام میدن. این خروجی Rizz برای این درخواست است: یک یه خطی برای زدن مخ (ترجمه بهتر پیدا نکردم! شرمنده!) کسی که با اون روی Hinge جفت شدم به من بده؛ اون boba (bubble tea) دوست داره.
نکته اینه که تعامل با هوش مصنوعی داره برای ما کاملا طبیعی میشه!
این به این معنیه که نحوه ارتباط ما با فناوری به طور چشمگیری در حال تغییره و این اتفاق خیلی رخ نمیده. موبایل احتمالا جدیدترین اتقلاب رابط کاربری در این مقیاس بود که بیش از یک دهه پیش اتفاق افتاد. این انقلابها وقتی اتفاق میوفتن، خیلی سریع اتفاق میوفتن.
ممکنه الان خیلی راحت فراموش شده باشه، ولی فیسبوک تقریبا انقلاب موبایل رو از دست داد. در سال ۲۰۱۱، فیسبوک وقتی با افتخار کنفرانس سالانه توسعه دهندگانش (F8) رو برگزار کرد، تقریبا هر محصولی که رونمایی کرد، برای وب ساخته شده بود. در حالی که تیم فیسبوک در حال آماده شدن برای کنفرانس بود، جهان به سرعت در حال تبدیل شدن به وضعیت «اول موبایل» یا mobile-first (اولویت با موبایل) بود.
فیسبوک اپ آیفون و اندروید داشت، اما خیلی بیخود بودن. اونها بر اساس HTML5 ساخته شده بودن، زبانی که برای ساخت صفحات وب به مراتب بهتر از برنامههای موبایل است. در نتیجه، اونها پر از باگ و بسیار کند بودن. در سال ۲۰۱۲، مارک زاکربرگ، با تشخیص اشتباه خودش، کل مسیر شرکت رو به سمت موبایل معطوف کرد. زاکربرگ شروع به استفاده از آیفونش به طور انحصاری کرد و خودش رو مجبور کرد که به «اول موبایل» تبدیل بشه. اون حتی سند ۴۰۰۰ کلمهای S-1 فیسبوک رو، روی تلفن خودش نوشت. مدیر محصولات فیسبوک نسخه دسکتاپ فیسبوک رو غیرفعال کردن و همه کارهاشون رو از طریق موبایل انجام میدادن. زاکربرگ اعلام کرد که در تمام جلسات محصول، ابتدا نسخه موبایلش بررسی میشه؛ اگر درست کار نکرد، جلسه تمومه.
این تغییر مسیر برای فیسبوک جواب داد و بعد از IPO در سال ۲۰۱۲، ارزش سهام فیسبوک در سال ۲۰۲۱ به اوج خودش (۹۰۰ درصد رشد از IPO) رسید. امروزه، تقریبا ۸۰ درصد از زمانی که در فیسبوک صرف میشه، از طریق موبایل هستش. برای اینستاگرام این عدد تقریبا ۱۰۰ درصده (چون از اولی بومی موبایل بوده). اما نکته اینجاست که فیسبوک به طرز عجیبی به از دست دادن انقلاب موبایل نزدیک بود.
فکر میکنم داستانهای این چنینی در سالهای آینده زیاد بشنویم.
انقلاب هوش مصنوعی در حال اتفاق افتادنه. احتمالا در چند سال آینده خیلی احمقانه به نظر بیاد اگه یه شرکت رو، «یه شرکت هوش مصنوعی» خطاب کنیم؛ همونطور که الان احمقانه است که یک شرکت رو، «یه شرکت موبایل» بنامیم. هوش مصنوعی بخشی از همه چیز خواهد بود.
اما با این وجود، شرکتهای بومی هوش مصنوعی (ai native) وجود خواهند داشت، همونطور که شرکتهای بومی موبایل (mobile native) رو داشتیم و داریم: اینستاگرام، اسنپ (اسنپچت)، اوبر، تیکتاک و رابینهود و غیره. تغییر گسترده در رابطها، فرصتی رو برای استارتاپها، بومیان هوش مصنوعی و آسیب پذیری بزرگی رو برای متصدیان فعلی ایجاد میکنه.
حالا بیاید یک لحظه مکث کنیم و راههای جدیدی که به زودی با هوش مصنوعی ارتباط برقرار خواهیم کردن رو بررسی کنیم.
هفته گذشته، رئیس OpenAI، گرگ براکمن، یک سخنرانی عالی در TED داشت و در اون افزونهها (plugins) برای ChatGPT رو با جزئیات بیشتر توضیح میده و به صورت زنده نسخه اولیه اون رو تست میکنه:
روی صحنه، براکمن اعلام کرد که میخواد از ChatGPT بخواد که بهش یه وعده غذایی برای بعد از سخنرانی TED پیشنهاد بده. او همچنین از پلاگین DALL-E برای ترسیم تصویری از اون غذا استفاده میکنه (DALL-E مدل متن به تصویر کمپانی OpenAI هستش).
ابتدا، ChatGPT یک وعده غذایی شامل سالاد کینوآ، کلاه قارچ پر شده با پنیر و سوپ کدو حلوایی پیشنهاد داد — به نظر خیلی هم خوشمزه میومد. بعد DALL-E یک تصویر از این غذا تولید کرد:
در واقع، در اینجا، ChatGPT، مثل آدم، یک پیام متنی برای بر DALL-E تولید میکنه و از طریق افزونهاش اون رو براش میفرسته تا اون تصویر رو تولید کنه.
براکمن که از ظاهر غذا راضی بود، از ChatGPT خواست تا یک لیست خرید برای مواد مورد نیاز این غذا تهیه کنه. اینجا ChatGPT ابتدا از پلاگین Retrieval استفاده میکنه که بهش کمک میکنه درخواستهای گذشته رو به یاد بیاره، بعد از افزونه Instacart برای تولید یک لیست خرید آنلاین استفاده میکنه.
در تصویر زیر میبینید که رابط Instacart هنوز نقش مهمی در اینجا ایفا میکنه. کاربر به سبد خریدش در Instacart منتقل میشه و میتونه اون رو ویرایش کنه. اگرچه، کشف Instacart یا سفر مشتری که به بازدید از اینستاکارت منتهی میشه، اینجا کاملا متفاوته. این بسیار بسیار مهم است. به این موضوع برمیگردیم.
براکمن در مرحله آخر از ChatGPT میخواد که دستور پخت غذاش رو توییت کنه. ChatGPT از پلاگین Zapier استفاده میکنه و یک توییت تولید میکنه. کل فرآیند - از درخواست غذا (جواب سوال چی بخورم!؟)، سفارش مواد اولیه و ارسال توییت - همه کمتر از چند دقیقه طول میکشه.
با دیدن این دمو مطمئن میشید که نحوه تعامل ما با بیزنسها در شرف تغییره. براکمن هرگز «دستور پخت شام» رو گوگل نکرد، دنبال اینستاکارت نگشت و وارد توییتر نشد. همه اینا از طریق ChatGPT انجام شد.
پلاگینها به زودی به طور گسترده عرضه میشن و نمونههای بیشتری از هوش مصنوعی هم ظاهر خواهند شد. آیدان گومز، یکی از بنیانگذاران و مدیرعامل Cohere و نویسنده Attention Is All You Need که معماری ترانسفورماتور رو پیشنهاد میده یک عامل (agent) هوش مصنوعی به عنوان یک پروژه جانبی ساخته. اریک نیوکامر (Eric Newcomer) میگه ظاهرا گومز به این agent اجازه دسترسی به کارتهای بانکیش و لاگینش برای خیلی از سایتها رو داده. اگر گومز بهش بگه «برو برام صابون بخر»، اون میره خودش صابون سفارش میده، آدرس رو هم بلده و گومز صابون رو درب خونهاش تحویل میگیره. احتمالا گومز دیگه لازم نیست سایت آمازون رو باز کنه.
این مثالها، سوالات جالبی ایجاد میکنن: این قضیه برای تبلیغات، جذب مشتری، برای برندها چه معنایی داره؟ برای توزیع (distribution) چطور؟
این چه تاثیری در توزیع داره؟
هر استارتاپی نیاز به توزیع (پخش) داره. هر استارتاپی باید مشتری پیدا کنه به سرعت رشد بالا برسه. یکی از نقل قولهای پل گراهام این رو به خوبی نشون میده:
استارتاپ شرکتی است که برای رشد سریع طراحی شده. تازه تاسیس بودن، به خودی خود، یک شرکت رو به استارتاپ تبدیل نمیکنه. همچنین، لازم نیست یک استارتاپ حتما روی یک تکنولوژی کار کنه یا سرمایه گذار بگیره یا یه جور «خروج» داشته باشه. تنها چیز ضروری رشد است. هرچیزی که با استارتاپها مرتبط میکنیم، از رشد ناشی میشه.
اما ما الان در یک برهه [حساس کنونی!] چالش برانگیز برای توزیع و پخش هستیم. برای شروع، هر شرکتی با افزایش شدید Customer Acquisition Cost (CAC) یا هزینه جذب مشتری مواجه است. در دنیای بعد از App tracking transparency (ATT)، هزینههای جذب مشتری بیشتر و بیشتر و اندازه گیریها در حال بدتر شدن هستن؛ در عین حال، شرکتهای بزرگ فناوری، قویتر از همیشه. توزیع در حال حاضر میتونه باعث از بین رفتن رقابت (و ایجاد انحصار) بشه. این نمودار مربوط به تعداد کاربران فعال در روز برای Slack و Microsoft Teams خیلی نگران کننده است:
چطوری یک استارتاپ بهرهوری با هوش مصنوعی میتونه با گوگل و مایکروسافت و میلیاردها کاربر اونها رقابت کنه؟ یا چجوری استارتاپهای هوش مصنوعی در حسرت رسیدن به OpenAI نمیمونن؟ استارتاپهای کپی رایتینگ براساس هوش مصنوعی مثل Copy.ai و Jasper از اولی کاربردهای هوش مصنوعی بودن. اونها با ساختن روی مدلهای OpenAI به مقیاسهای چشمگیری رسیدن، اما وقتی در نوامبر گذشته، ChatGPT توسط OpenAI معرفی شد، اونها کاملا گیر افتادن.
استارتاپها باید از مزایای سنتی خودشون برای به دست آوردن سهم در بازار و ایجاد قابلیتهای دفاعی استفاده کنن: سرعت و چابکی. اثر شبکهای (network effect)؛ تمرکز عمودی (مثلا روی vertical های منابع انسانی یا قانون و حقوق و غیره) و خندقهای داده (data moats).
اما با توجه به اینکه توزیع اساسا در حال تغییر است، فرصتهایی برای شرکتهای هوشمند جدید وجود خواهد داشت.
ما عادت کردیم که برای پیدا کردن محل اقامت برای تعطیلات، بریم Airbnb رو چک کنیم؛ ولی چه اتفاقی میوفته اگه بتونیم به دستیار هوش مصنوعیمون بگیم: «برای من یه خونه تو مادرید برای ۱۲ هفته رزرو کن». این دستیار با هوش مصنوعی، هیچ وفاداری خاصی به برند نداره.شهرت و شناخته شده بودن اسم Airbnb که به اون رو به زحمت به دست آورده، الان هیچ معنی خاصی نداره. من فقط برام مهمه که یک مکان مناسب با قیمت خوب برای تعطیلاتم پیدا کنم. برام مهم نیست که اون رو از طریق Airbnb رزرو کنم یا از طریق booking.com یا یه شرکت جدید مجهز به هوش مصنوعی!
Airbnb تلاش زیادی برای ساختن و شکل دادن به برند خودش کرده. این قضیه باعث میشه که سعی کنه در اون اخلالی ایجاد نکنه. این میتونه برای اونها به یه آسیب پذیری تبدیل بشه.
«معضل مبتکر» یا The Innovator’s Dilemma که برای اولین بار توسط Clay Christensen دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۹۷ ارائه شد میگه: کسب و کارهای موفق معمولا تمایلی به ایجاد اختلال در خود ندارن. چرا داشته باشن؟ انگیزههای آنها جلب رضایت مشتریان فعلیشون هست، نه روی آوردن به فناوری جدیدی که در کوتاه مدت ممکنه قایق آرومشون رو به تلاطم بندازه. نمونهای که الان خیلی به چشم میاد گوگل است! ChatGPT در حال حاضر جدیترین تهدید برای گوگل از زمان تاسیس اون در سال ۱۹۹۸ هستش. با این حال گوگل یک تجارت بسیار پر سود و موفق (جستجوی گوگل) داره که ۱۶۲ میلیارد دلار از درآمد ۲۸۰ میلیارد دلاریش در سال ۲۰۲۲ رو از اون بدست آورده. چرا باید بره با این مرغ تخم طلاش بیخودی ور بره!؟
این «معضل مبتکر» فرصتی رو برای استارتاپها ایجاد میکنه؛ و در این عصر فناوری، فرصتی رو برای استارتاپهای بومی هوش مصنوعی ایجاد میکنه. آمازون برند مورد علاقه آمریکاییهاست، اما خرید از آمازون هم میتونه تهدید بشه و تحت تاثیر قرار بگیره. اکثر آمریکاییها برای خرید دستمال کاغذی، میرن سایت (اپ) آمازون، دستمال کاغذی رو سرچ میکنن و محصولی رو میخرن. این یک تجربه بدون دردسر و ساده است. اما همین تجربه از طریق یک هوش مصنوعی مثل ChatGPT، میشه: «برام یه بسته ۸ تایی دستمال کاغذی بخر و بفرست به خونه».
تجربه خرید جستجو محور آمازون اهمیت برند رو کمرنگ کرده. شما واقعا اهمیتی نمیدید که چه برندی دستمال کاغذی بخرید؛ مادامی که ارزون باشه و نظرات (review) خوبی داشته باشه. برعکس فروشگاهها که جای قرارگرفتن محصولات، رنگ و لوگو غیره اهمیت داشت، در آمازون اینها کمتر اهمیت پیدا میکنن. آمازون خودش تبدیل به برند شده، نه برندهایی که در آمازون میفروشن.
به طرز جالبی، هوش مصنوعی میتونه کاری شبیه به این با کسب و کارها انجام بده. آیا ممکنه هوش مصنوعی اسم برند آمازون رو بی ارزش کنه؟ ممکنه! میلیونها کاربر کماکان از آمازون بازدید میکنن و این اخلال به آرومی اتفاق میوفته. اما یه تازه کار با هوش مصنوعی و بدون ترس از قربانی کردن نام برندش در ازای ایجاد راحتی بیشتر برای مشتری، میتونه از بازار سهم بگیره. اگر ChatGPT که الان بیشتر از ۱۰۰ میلیون کاربر داره، ناگهان یه پلاگین Walmart اضافه کنه چی میشه؟ ناگهان بسیاری از ماها ممکنه دستمال کاغذی خودمون رو بجای آمازون از والمارت تهیه کنیم!
این نشون میده که اهمیت همکاریها چقدر زیاده. رکس وودبری میگه «من مطمئنم آمازون در پشت صحنه در حال رای زنی با ChatGPT هستش.» واضحه چون ChatGPT در مثال بالا برای ایجاد لیست خرید نپرسید کجا این کار رو انجام بدم؛ براکمن هم بهش نگفت از اینستاکارت استفاده کن. او فقط گفت «برام لیست خرید درست کن» — اگر پارنتر OpenAI در اینجا آمازون بود، چه اتفاقی میوفتاد؟
مسیر مشتری در راستای کشف محصولات و خدمات به شدت تغییر خواهد کرد؛ و در نتیجه روش هر شرکتی برای حضور جلوی مشتری وقتی اون رو لازم داره هم تغییر خواهد کرد. روشهای سنتی مثل بازاریابی و تبلیغات و برند سازی کماکان ادامه خواهند داشت، اما احتمالا اگر رابط ما با تکنولوژی یک ربات هوش مصنوعی باشه، اینها دیگه اهمیتش مثل قبل نباشه.
یک نکته مهم دیگه اینه که در مثال TED Talk بالا، رابط اینستاکارت هنوز بخشی از تجربه مصرف کننده با پلاگینهای ChatGPT هستش. این برای Instacart خوبه. اما اینستاکارت لزوما نیازی نیست که بخشی از این تجربه باشه. این مرحله به راحتی میتونه در رابط کاربری ChatGPT (یا هر هوش مصنوعی دیگهای) انجام بشه، بدون اینکه اثری از اینستاکارت یا هر اپ ثالثی ببینیم. عجیب نیست اگه این اتفاق بیوفته.
مصرف کنندگان چیزهای سریع و راحت رو ترجیح میدن. رابطهای کاربری با هوش مصنوعی یک تجربه جدید کاربری بهتر رو در هر دو بخش ایجاد میکنن. من فکر میکنم مصرف کنندگان کمتر از چیزی که کسب و کارها فکر میکنن به برندهاشون وفادار باشن؛ اما برندهایی که نیاز به اعتماد دارن در برابر این اختلال احتمالا کمی مقاومتر خواهند بود. برای مثال، ماندن در خونه یک غریبه نیاز به اعتماد داره و دونستن این که این خونه از طریق یک سرویس معتبر رزرو شده، بسیار مهم خواهد بود. اما یک سرویس مربوط به کالاهای ساده تر — مثلا دستمال کاغذی — راحتتر مختل خواهد شد.
مثالهای زیادی میشه مطرح کرد، اما نکته اینه که: هوش مصنوعی یک پارادیم جدید و رادیکال برای تعامل با کسب و کارهاست. ممکنه دیگه از وب سایتها بازدید نکنیم یا اپهای مختلف زیادی رو باز نکنیم؛ چیزهایی که راه دسترسی ما به وب و اینترنت بودن… از زمانی که عصر دیجیتال مدرن متولد شده.
ما مدتهاست که شاهد تغییرات در این مقیاس نبودیم؛ انقلاب در رابطهای کاربری همه رو آسیب پذیر میکنه و رفتارها و ارزشهای جدیدی خلق میکنه.
سخن پایانی
البته توزیع همیشه کافی نیست. یکی از چیزهای جالب توجه اخیر، واکنش کاربران اسنپچت به همراه جدید هوش مصنوعی اسنپ به اسم My AI هستش. این همراه هوش مصنوعی، هفته گذشته به طور گسترده برای ۷۵۹ میلیون کاربر ماهانه اسنپچت فعال شد. این محصول که در کنفرانس شرکای اسنپ خیلی روش مانور دادن، الان چسبیده به بالای لیست چتهای همه کاربران اسنپچت.
قضیه خیلی خوب پیش نرفت!
متوسط امتیاز اسنپچت در هفته گذشته ۱/۶۷ ستاره بوده که ۷۵ درصد اونها یه ستاره بودن! به عنوان رفرنس، در سه ماهه اول امسال، متوسط این امتیاز ۳/۰۵ بوده که فقط ۳۵ درصدشون یک ستاره بودن. کاربران میخوان مطمئن بشن که اسنپ دلیل عصبانیت اونها رو میدونه چون تعداد امتیازدهیهای روزانه نسبت به هفته پیش ۵ برابر شده و AI کلیدواژه برتر در این بررسیهاست!
به نظر میاد که کاربران دوست ندارن که هوش مصنوعی اسنپ بدون اجازه بهشون تحمیل شده. بسیاری از اونها از این که این هوش مصنوعی به موقعیت مکانی اونها دسترسی داره شگفت زده هستن، حتی اگر اونها لوکیشن خودشون رو با اسنپ به اشتراک نذاشته باشن. TechCrunch مینویسه: «ربات هوش مصنوعی سطح جمعآوری دادههای شخصی در پس زمینه رو آشکار میکنه و به مصرف کننده نشون میده.»
چند سال آینده تحولات زیادی رو برای ما در کشف و تعامل با کسب و کارها خواهد داشت. آیا تا پنج سال دیگه بازهم از سایت یا اپ آمازون (شما بگو دیجیکالا) استفاده میکنم؟ آیا از اوبر (شما بگو اسنپ) ماشین میگیریم؟ یا به یه ربات هوش مصنوعی میگیم: «برام یه ماشین برای فرودگاه با کمتر از ۳۰ دلار بگیر» و خدمات دهنده از معادله حذف میشه؟ در این سناریو، برند چه اهمیتی داره؟ جذب مشتری چطوریه؟
جالب خواهد بود که ببینیم کاربران چطوری با هوش مصنوعی کنار میان؛ اون رو میپذیرن یا نه، به ویژه با گسترش پلاگینها و مشارکتهای بیشتر. بعضیها از دوست و معشوق و تراپیست هوش مصنوعی لذت میبرن؛ بعضیها هم از دیدن دستیار هوش مصنوعی در شبکه اجتماعی (یا اپ پیام رسان) عصبانی میشن.
رفتار مصرف کنندگان جلوی چشمان ما در حال تکامل است. ما در یک دهه اخیر، تغییری به این بزرگی در لایههای کاربردی فناوری ندیدیم. تغییر عظیم، فرصتهای عظیم ایجاد میکنه.
دستیار: یه افزونه ایرانی/فارسی برای اضافه کردن یه سری امکانات کاربردی به تب جدید در مرورگرتون؛ مثل تقویم، لیست کارها، آب و هوای شهرتون و غیره.
برای Brave و Edge و Firefox و Chrome و Safari هم موجوده.
و این شکلیه:
یک سکه ۲۵۰۰ ساله (اینجا)
طوطیهایی که مفهوم تماس تصویری رو میفهمن و انتخاب میکنن به کی زنگ بزنن (منبع)
اینم ببینید، خیلی خوبه
خوندن ریپلایها و کوتهای این توییت هم عجیب بود…
یکی از سری کلیپهایی که در هفته اخیر توی توییتر من با ورژنهای یکی دو دقیقهایش زیاد مواجه شدم، کلیپهای مناظره/مباحثه دکتر غنینژاد و پروفسور(!) درخشان بود؛ اولی مدافع اقتصاد آزاد و رقابتی؛ و دومی مدافع اقتصاد اسلامی.
بعضی از کلیپهای ماجرا اینقدر جذاب بود که من رو ساعت ۱۲ شب به سمت یوتیوب و سرچ کردن عبارت «مناظره اقتصاد اسلامی» فرستاد… دو ساعت و نیم بعد، من با مغزی درگیر رفتم خوابیدم و تصمیم گرفتم بخش محتوای فارسی این هفته رو اختصاص بدم به این برنامه… من که کلی چیز ازش یادگرفتم و ازش لذت بردم؛ امیدوارم شما هم از دیدنش لذت ببرید؛ وقتی هم که مثل من دارید هارهار به سخنان یکی از این دو بزرگوار میخندید (خنده عصبی البته)، یادتون به «ادب از که آموختی؟ از بی ادبان» بیوفته و بیشتر چیز یاد بگیرید.
اینا یه سری از چیزایی که من از این برنامه یادگرفتم:
روش صحیح مباحثه علمی
دلایل اصلی به فاک رفتگی اقتصاد ایران
روش صحیح مباحثه با کودکان
صبر و تحمل (بعد از آموختههای ایوب)
و خیلی نکات ریز و درشت دیگه که شاعر میگه: [مثل] حلوای تن تنانی، تا نخوری، ندانی!
اینم از شماره ۲۷. حسابی طولانی بود!
بازم یادآوری کنم، اگر چیزی پیدا کردید یا تولید کردید (محتوا یا محصول یا هرچی) که فکر میکنید برای مخاطبین بهروزنامه مفیده، بهم پیام بدید. (راهش رو خودتون پیدا میکنید.)
کنجکاو بمونید. تا شماره بعد؛
بهروز