چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم — قسمت یازده
نیروی کار و سرمایه، اهرمها و لِورِجهای قدیمی
سلام، خوبید؟
وقتشه که بریم سراغ قسمت یازدهم مجموعه «چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم» برگرفته از رشته توییت و پادکست معروف نوال راویکانت. تو قسمت قبل راجع به مسئولیت پذیری حرف زدیم، این قسمت رو با لورجهای قدیمی (اهرمها) مثل نیروی کار و سرمایه ادامه میدیم تا در قسمت بعد برسیم به لورجهای مدرن.
قسمتهای قبلی رو اینجا هم میتونید ببینید. اینم که قسمت قبل 👇
نیروی کار و سرمایه؛ لورجهای قدیمی
نوال اعتقاد داره نیروی کار و سرمایه، انواع قدیمی لورج هستن که همه بر سر اونها میجنگن؛ چون مغز ما برای درک اتوماتیک انواع جدید لورج و اهرم، هنوز به اندازه کافی تکامل پیدا نکرده.
نیوی: خب، چرا یکم راجع به لورج صحبت نکنیم؟ توییت اول در این رابطه، نقل قول معروف ارشمیدس بود: «به من یه اهرم به اندازه کافی بلند و مکانی برای ایستادن بدید و من زمین رو حرکت خواهم داد.»
توییت دوم هم «شانس به لورج نیاز داره. لورج در کسب و کار از سرمایه، نیروی انسانی و محصولاتی میاد که هزینه برای تولید مجدد اونها تقریبا صفره (no marginal costs of replication).»
نوال راویکانت:
لورج بسیار مهمه. دلیل اینکه من نقل قول ارشمیدس رو در رشته توییت قرار دادم، هرچند معمولا علاقه ندارم صحبتهای بقیه رو نقل کنم، چون به نظرم ارزش افزودهای نداره، این بود که این نقل قول به شدت اساسی بود. من وقتی خیلی خیلی جوان بودم اون رو خوندم و روی من خیلی تاثیر گذاشت.
همه ما وقتی از الاکلنگ استفاده میکنیم یا از اهرم (لورج) فیزیکی استفاده میکنیم، میدونیم که اونها چجوری کار میکنن. اما من فکر میکنم مغز ما برای درک این که ما چقدر در جامعه مدرن اهرم (لورج) داریم و از اونها چطوری میتونیم استفاده کنیم، هنوز به اندازه کافی تکامل پیدا نکرده.
جامعه لورج نیروی کار رو بیش از حد ارزش گذاری میکنه
قدیمیترین نوع لورج، نیروی کاره؛ یعنی اینکه بقیه برای شما کار کنن. به جای اینکه من کلی سنگ رو بلند کنم و جابهجا کنم، از ۱۰ نفر دیگه میخوام که این کار رو برام انجام بدن کنن. بعد فقط با راهنمایی (مدیریت) من، چند برابر بیشتر از سنگی که من میتونستم جابهجا کنم، حرکت خواهد کرد.
این رو همهمون میدونیم و درک میکنیم، چون ما برای درک این نوع از لورج تکامل پیدا کردیم. برای همین هم هست که جامعه برای این نوع لورج بیش از حد ارزش قائل هستش.
برای همین هست که پدر و مادرها (و نسلهای قبلی)، وقتی بهشون میگی «ترفیع گرفتم»، میپرسن «الان چند نفر برات کار میکنن؟» یا وقتی از یه کمپانی حرف میزنی، میپرسن «چندتا کارمند داره/داری؟» چون این یکی از راههای ارزش گذاری یک شرکت یا یه شغله.
یا وقتی یه نفر یه جنبش رو شروع میکنه، یا به یه ارتش نگاه میکنن، میگن چند نفر طرف طرفدار داره یا ارتش چقدر بزرگه… به طور خودکار فرض میکنیم افراد بیشتر، بهتره.
شما حداقل نیروی کاری رو میخواید که به شما امکان بده از سایر اشکال لورج استفاده کنید
به نظر نوال، این (نیروی کار؛ آدما) بدترین نوع لورج هستش. مدیریت افراد به طرزی باورنکردنی بههم ریخته و کثیفه و به مهارتهای رهبری فوق العادهای نیاز داره. شما همیشه فقط یه قدم از آشوب و شورش و پاره شدن توسط اوباش فاصله دارید.
علاوه بر اون، رقابت سر این نوع لورج به شدت زیاده. تمدنها بر سر این رقابت نابود شدن. برای مثال، کمونیسم، مارکسیسم… همه چیز راجع به نبرد بین سرمایه و نیروی کار است؛ و این یک تله است.
به نفع شماست که سعی کنید از لورج مبتنی بر نیروی کار دوری کنید. شما کمترین تعداد افراد رو میخواید که باهاتون کار کنن و به برای شما امکان استفاده از شکلهای دیگه لورج رو فراهم کنن.
سرمایه، شکل غالب لورج در قرن گذشته بوده است
نوع دوم لورج، سرمایه است. اما بازارهای مالی، حرکت پول و سرمایه و سرمایه گذاری در بازارهای پولی و اینها چون ساخته دست و ذهن بشر هستن و چند صد سال یا چند هزار سال عمر دارن، مثل اهمیت نیروی کار با بشر تکامل پیدا نکردن و برای همین این مفاهیم در ناخودآگاه ما وجود ندارن.
ما اونها رو کمی کمتر درک میکنیم و برای استفاده از اونها احتمالا به هوش بیشتری نیاز داریم و روشهای استفاده از اونها مدام در حال تغییر هستن.
مهارتهای مدیریت از صد سال پیش ممکنه امروزه هم کاربرد داشته باشن، اما مهارتهای سرمایه گذاری در بازارهای مالی از صد سال پیش احتمالا امروز در اون حد کاربرد نداشته باشن.
سرمایه شکل پیچیدهتری از لورج برای استفاده است. مدرنتر است و چیزیه که مردم در قرن گذشته برای ثروتمند شدن ازش استفاده کردن. احتمالا این شکل غالب لورج در قرن گذشته بوده باشه.
شما میتونید این رو با دیدن ثروتمندترین افراد دنیا مشاهده کنید. بانکداران، سیاستمداران در کشورهای فاسد که توانایی چاپ پول دارن یا اساسا افرادی که میتونن مقادیر زیادی پول رو جابهجا کنن.
اگر به بزرگترین کمپانیهای دنیا (قدیمیها، نه شرکتهای تکنولوژی) نگاه کنید، میبینید شغل مدیرعامل در واقع یه شغل مدیریت مالی و دارایی هستش. بعضی وقتا هم یه چهره خوب دارن و وارن بافت طور میشن!
نوال میگه:
اما من فکر میکنم، بیشتر ماها، ته وجودمون از سرمایه به عنوان لورج بیزاریم، چون فکر میکنیم ناعادلانه است. چون یه چیز نامرئیه که میتونه روی هم انباشته بشه و از این نسل به اون نسل منتقل بشه و ناگهان منجر به این بشه که یه نفر یه مقدار عجیب و غریبی پول داشته باشه؛ بدون اینکه کسی رو توی اون با خودش شریک کنه…
با همه این، سرمایه شکل بسیار قدرتمندی از لورجه. میشه اون رو به نیروی کار تبدیل کرد. میشه اون رو به چیزهای دیگه تبدیل کرد. میتونه خیلی تحلیلی و دقیق باشه.
شما اگه یه سرمایه گذار باهوش باشید و ۱ میلیارد دلار به شما بدن و شما بتونید ۳۰ درصد از اون بازده داشته باشید، همه میخوان سرمایهشون رو به شما بدن (به جای یکی که میتونه ۲۰ درصد بازدهی داشته باشه) و شما در ازای این کار میتونید خیلی پول دربیارید.
این نوع لورج، مقیاس پذیری بسیار بسیار خوبی داره. اگه در مدیریت سرمایه خوب باشید، به راحتی میتونید سرمایه بیشتر و بیشتر جذب کنید و درآمد بیشتر و راحتتری داشته باشید، به جای اینکه نیروی کار بیشتر و بیشتر جذب کنید و باهاشون سر و کله بزنید!
برای بدست آوردن سرمایه، به دانش خاص و مسئولیت پذیری نیاز دارید
سرمایه لورج بسیار خوبیست، اما قسمت سختش اینه که چجوری اون رو بدست بیاری!؟ برای همین بود که نوال اول از دانش خاص (قسمت ۶) و مسئولیت پذیری (قسمت ۱۰) صحبت کرده بود.
اگر دانش خاص در یک زمینه دارید و اگر مسئولیت پذیر هستید، باید شهرت خوبی در اون دامنه داشته باشید و این باعث میشه بقیه سرمایهشون رو به شما بدن تا شما با اون براشون (و برای خودتون) پول دربیارید. شما با داشتن همین، میتونید سرمایه بیشتر کسب کنید.
اما این کار به اون راحتیها هم نیست، چون باید کسی با سرمایه باشه و به شما اعتماد کنه و سرمایهاش رو در اختیار شما بذاره… اینجاست که میریم برای نوع بعدی لورج.
اینم از قسمت یازدهم از مجموعه «چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم» از نوال راویکانت بود. دوباره بعد از مدتها برگشتم. مرسی که میخونید و به اشتراک میذارید.
در قسمت بعدی با نوال میریم راجع به لورج در دنیای مدرن حرف میزنیم. یه چیزیه که به نظرم درکش برای همهمون به مراتب راحتتره، چون داریم هر روز مثالهاش رو میبینیم و باهاشون مواجهیم.
دمتون گرم
تا قسمت بعد؛
بهروز
درود و احترام جناب جعفرزاده
ابتدا با سپاس و ارادت بیکران از نشر بی دریغ این مطالب مفید و کاربردی
من از زحمات شما بسیار قدردان و سپاسگزارم
به هر سو و امکانی که بوده صفحه شما را به اشتراک دوستان و دیگران گذاشته ام
امید است که درک قدردانی از این گونه فعالیت های بسیار ارزشمند فرهنگی و اجتماعی گسترش پیدا کند
با آرزوی تندرستی و سربلندی و موفقیت برای شما و تیم بزرگوارتان در پناه حق
پایدار و برقرار باشید.
ارادتمند علی زارع
مثل همیشه عالی 👌