سلام، خوبید؟
وقتشه که بریم سراغ قسمت دهم مجموعه «چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم» برگرفته از رشته توییت و پادکست معروف نوال راویکانت. این بخش راجع به مسئولیت پذیری و لورج حرف میزنه، اما چون خیلی طولانی میشد، لورج رو گذاشتم واسه قسمت بعد و تمرکز کردم روی مسئولیت پذیری.
قسمتهای قبلی رو اینجا هم میتونید ببینید. اینم که قسمت قبل 👇
برای بدست آوردن لِورِج، مسئولیت پذیری رو در آغوش بگیر
تحت نام خودتون ریسک کنید؛ جامعه به شما لورج پاداش خواهد داد.
قبل از اینکه این بخش رو شروع کنم، یه ذره راجع به لِورِج (Leverage) یا همون اهرم یا قدرت نفوذ یا مزیت بنویسم، چون من از اینجا به بعد از همین واژه لورج استفاده میکنم، چون ترجمهها اون مفهوم رو که میخوام، نمیرسونن.
اهرم همه میدونیم چیه؛ اما اینجا لورج بیشتر مفهوم داشتن مزیت یا بهتری رو میرسونه؛ شاید هم داشتن توانایی اعمال نیرو…
نیوی: خب، بذار به بحث مسئولیت پذیری بپردازیم که به نظر من خیلی جالبه و شما هم برداشت خودت رو از این موضوع داری. توییت اول راجع به مسئولیت پذیری اینه: «مسئولیت پذیری رو در آغوش بگیرید و با نام خودتون ریسکهای تجاری کنید. جامعه به شما مسئولیت، سهام و لورج پاداش خواهد داد.»
نوال: آره. برای ثروتمند شدن، شما به لورج (اهرم) نیاز دارید. لورج در نیروی کار، سرمایه، و یا از طریق کد و رسانه. بیشتر این لورجها، مثل نیروی کار یا سرمایه رو، بقیه باید به شما بدن. برای نیروی کار، یه عده آدم باید پیرو شما باشن؛ سرمایه رو به شکل پول یا دارایی، یکی باید به شما بده تا مدیریت کنید.
بنابراین، برای گرفتن اینها، باید برای خودتون اعتبار ایجاد کنید و باید کارهای در این راستا رو تا جایی که میشه، با نام خودتون انجام بدید، که البته ریسکی هستش. مسئولیت پذیری یک شمشیر دولبه است. بهتون این امکان رو میده که وقتی همه چیز خوب پیش میره، اعتبارش رو بگیرید، و وقتی اوضاع بد میشه، عمده بار شکست روی دوش خودتون باشه.
تحت نام خودتون ریسکهای تجاری انجام بدید
از این دید، کسانی که اسمشون رو روی چیزهای مختلف میزنن، احمق نیستن؛ اعتماد به نفس دارن. شاید در نهایت احمقانه به نظر بیاد، ولی اگر به کانیه (Kanye West) یا اپرا (Oprah) یا ترامپ (Donald Trump) یا ایلان (Elon Musk) یا افرادی اینچنینی نگاه کنید، این افراد میتونن فقط با اسمشون ثروتمند بشن؛ چون نام اونها، برند بسیار قدرتمندی است.
صرف نظر از اینکه راجع به ترامپ چی فکر میکنید، باید متوجه باشید که وی یکی از بهترینهای دنیا در برند کردن اسمش بوده و هست. چرا ملت به کازینو ترامپ میرفتن؟ بخاطر ترامپ. چرا به برج ترامپ میرفتن؟ بخاطر ترامپ.
وقتی نوبت رای دادن (انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶) شد، من فکر میکنم خیلیها فقط رفتن و گفتن «ترامپ!» اسمش آشنا بود؛ جواب هم داد.
اپرا هم همینطوره. اگر اسمش رو روی یه محصول بزنه، سریعا تقاضا برای اون محصول وحشتناک میشه. اسمش مثل یک برچسب اعتبار برای محصوله (چیزی که باید مثلا علامت استاندارد باشه!)
البته که این افراد برای مطرح شدن نامشون ریسک میکنن. در حال حاضر ترامپ برای بیش از نیمی از مردم کشورش و بخش زیادی از مردم دنیا چهرهای بسیار منفوره، چون همیشه و در همه چی از اسم خودش استفاده میکنه؛ سیاست یا تجارت.
با استفاده و تمرکز [تجاری] روی اسم خود، شما تبدیل به یک سلبریتی میشود؛ شهرت دارای جنبههای منفی بسیاری است. ناشناس بودن و ثروتمند بودن بهتر از فقیر و معروف بودن است؛ اما حتی مشهور و ثروتمند بودن هم دارای معایب زیادی است. شما همیشه در معرض دید عموم هستید.
تیمی که خوب کار میکنه، برای هر سِمت، مسئولیت (و مسئولیت پذیری) روشن و شفاف داره
مسئولیت پذیری بسیار مهم است. وقتی روی ساختن یک محصول کار میکنید، یا در یک تیم یا در یک کسب و کار، باید دائما روی این قضیه تمرکز داشته باشیم که «عضوی از تیم» باشیم. نوال میگه با این کاملا موافقه؛ اما این به معنی این نیست که ما باید از ضرب المثل «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت باش» پیروی کنیم (نوال یه نسخه دیگه از این ضرب المثل رو میگه که ترجمهاش میشه: «لاله بلندتر، زودتر چیده میشه»).
منظور چیه؟ منظور اینه که توی یه تیم یا کسب و کار، مخصوصا کوچک، همه نباید همرنگ باشن؛ همه نباید همه کارها رو انجام بدن. مسئولیتها باید تقسیم شده باشه و مسئولیت پذیری شفاف وجود داشته باشه. مثلا مسئول طراحی، مسئول فروش، مسئول قیمت گذاری و غیره تا اگر اشتباهی اتفاق میوفته، به جای اینکه همه تقصیر رو بندازن گردن یکی دیگه، کاملا مشخص باشه که مسئول کیه.
در همکاری، اگر مسئولیتها تقسیم نشده باشن و مسئولیت پذیری وجود نداشته باشه، در صورت شکست، همه تقصیر رو میندازن گردن بقیه و اگر پیروزی اتفاق بیوفته، همه اون رو نتیجه کار خودشون میدونن.
همه ما توی مدرسه یا دانشگاه یا کار تجربه کار یا تکلیف گروهی رو داشتیم. همهمون هم یادمون هست که همیشه توی گروه، چند نفر بودن که همه کارها رو انجام میدادن و چند نفر هم بودن که هیچ نقش مثبتی نداشتن؛ ولی همه به یه اندازه توی نتیجه شریک بودن.
این پاراگراف شما رو یاد روزنامه دیواری نمیندازه؟ 🤣 البته بسته به سن و سالتون هم داره.
افرادی که میتونن در ملا عام شکست بخورن، قدرت زیادی دارن
شفافیت در مسئولیت پذیری مهمه. بدون مسئولیت پذیری، انگیزهای نخواهد بود. بدون مسئولیت پذیری، نمیشه اعتبار ایجاد کرد. اما شما ریسک میکنید. ریسک میکنید و ممکنه شکست بخورید؛ اون هم با اسم خودتون.
خوشبختانه، در دنیای امروز، مردم برای از دست دادن پول بقیه (سرمایه گذار) زندان نمیرن یا اعدام نمیشن. اما ما هنوز هم از نظر اجتماعی برامون سخته که در ملا عام با اسم خودمون شکست بخوریم. افرادی که میتونن در ملا عام شکست بخورن، قدرت زیادی به دست میارن.
یه خاطره از نوال راجع به خودش:
تا حدود سالها ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴، شخصیت عمومی من کاملا حول محور استارتآپها و سرمایه گذاری بود. سالهای ۲۰۱۴ یا ۲۰۱۵ بود که شروع کردم راجع به صحبت در مورد فلسفه و چیزهای روانشناختی و گستردهتر.
برام کار آسونی نبود و راجع بهش اضطراب داشتم چون با اسم خودم داشتم این کار رو میکردم. تعداد زیادی از همکاران و کسانی که من رو میشناختن، سعی کردن بهم پیامهای خصوصی با این مضمون بفرستن که «چیکار داری میکنی؟ داری کار خودت رو [تو این حوزه] تموم میکنی! این احمقانه است!»
ولی بیخیال نشدم و ادامه دادم. ریسک کردم. با کریپتو هم همینجوری بود. اوایل ریسک کردم.
ولی وقتی با اسم خودت ریسک میکنی، در مورد چیزهای خاصی ریسک میکنی، و همینطور اگر جواب بده، از پاداشهای خاص خودش بهرهمند میشی. یه سری مزایای خاص.
مسئولیت پذیری در راستای بدست آوردن سهم
اگر مسئولیت پذیری بالایی داشته باشید، کمتر قابل جایگزینی هستید.
نوال میگه: مسئولیت پذیری مهمه، چون از طریق اون میتونی لورج بدست بیاری، و در نتیجه اعتبار بدست بیاری و بعد سهم و بخشی از یک کسب و کار.
وقتی داری با یکی مذاکره میکنید، اگر اون شخص قراره به شما پول (حقوق) بده، در نهایت مقدار اون پول یا حقوق بستگی به این داره که شما چقدر قابل جایگزینی هستید. اگر مسئولیت زیاد و مسئولیت پذیری بالایی داشته باشید، این جایگزینی شما رو سختتر میکنه و جایگاه بهتری در مذاکره براتون ایجاد میکنه. میتونید درخواست سهم در کسب و کار بکنید. وقتی در کسب و کار سهم داشته باشید، میتونید بخشی از سود رو داشته باشید.
مسئولیت پذیری مثل داشتن سهام در همه کارهاییست که انجام میدید
سهام خودش یه مثال خوب برای این موضوعه، چون یک ابزار مبتنی بر ریسک هستش. سهام (equity) به این معنی هستش که شما همه باقیمانده رو میگیرید، بعد از تسویه شدن حساب و کتاب با همه کسانی که دریافتیشون تضمین شده.
وقتی به سلسله مراتب سرمایه در یک شرکت نگاه میکنید، اول کارمندان هستن که حقوق میگیرن. در دعوای حقوقی مربوط به ورشکستگی هم، حقوق کارمندان الویت است. اگر عضو هیئت مدیره باشید و شرکت پول زیادی خرج کنه، اما حقوق کارمندان عقب افتاده باشه، دولت میتونه شما رو شخصا تحت تعقیب قرار بده و مجبور به بازپرداخت حقوق کارمندانتون کنه. اما کارمندان، در ازای بیشترین امنیت، کمترین امتیاز مثبت و سهم در سود رو دارن.
در ردیف بعدی، طلبکاران هستن؛ مثل بانکهایی که وام دادن به شرکت؛ بعد اونها هستن که پولشون رو میگیرن. سود اونها هم میشه محدوده؛ همون ۵ یا ۱۰ یا ۲۰ درصد بهرهای که میگیرن.
در نهایت سهام داران هستن. اونها نامحدودترین سود رو دریافت میکنن (اگر چیزی مونده باشه). اونها بیشترین ریسک رو انجام دادن و بهترین پاداش رو دریافت میکنن.
شما میتونید با همه کارهاتون اینجوری برخورد کنید. ریسک بیشتر با سهم و مسئولیت پذیری بیشتر، برای سود بیشتر.
نوال میگه: این نکته رو هم در نظر داشته باشید که در جامعه مدرن، خطر ریسک کردن خیلی هم وحشتناک نیست. حتی ورشکستگی شخصی، در یک اکوسیستم خوب، میتونه بدهیها رو پاک کنه. من بیشتر با سیلیکون ولی آشنام، ولی عموما مردم شکستها رو میبخشن، مادامی که صادق باشید و سعی در حفظ اخلاق و امانت کنید.
واقعیتش اینه که چیزی برای ترسیدن خیلی وجود نداره و مردم باید به مراتب بیشتر از چیزی که هستن مسئولیت پذیر باشن.
نیوی: آیا مسئولیت پذیری شکننده است یا واقعا منظور شما اینه که ما فقط از نظر اجتماعی برامون سخته که در ملا عام شکست بخوریم؟
نوال: به نظرم واقعا شکننده است. مثلا مسئولیت پذیری خلبان یک هواپیما؛ به عنوان کاپیتان، مسئولیت هواپیما با اونه. فرض کنید یه مشکلی تو پرواز پیش بیاد، اون نمیتونه مشکل رو بعدا به گردن یکی دیگه بندازه. تقصیر مهماندار بود یا کمک خلبان فلان کار رو نکرد معنی نداره. اون کاپیتانه و مسئول هواپیماست. اگر اشتباهی بکنه، عواقب داره.
قدیما، از ناخدای کشتی انتظار میرفت که اگه کشتی داره غرق میشه، با کشتی غرق بشه؛ یا آخرین نفری باشه که از کشتی در حال غرق شدن پیاده بشه.
به نظر من مسئولیت پذیری، ریسکهای خیلی واقعی داره، اما ما اینجا داریم راجع به مسئولیت پذیری در زمینههای تجاری صحبت میکنیم.
ریسکهای این زمینه میشه مثلا اینکه شما آخرین نفری هستی که سرمایهات رو پس میگیری یا آخر کسی هستی که حقوق میگیری. معمولا در این سناریوها، شما وقت یا سرمایه خودت رو ریسک میکنی… نه بیشتر.
حتی اگر کسب و کار با اسم شما روش، شکست بخوره، اونقدر بد نیست که شما مشکل اخلاقی داشته باشی (کلاهبرداری کرده باشی). مثلا برنی میداف، با اسم میداف یه کاری کرده که چهار نسل بعدش هم با این اسم تو حوزه سرمایه گذاری، بازم کار راحتی نخواهد داشت. اما بخاطر کلاهبرداریهاش، نه بخاطر شکست در کسب و کارش.
امروزه، ریسک مسئولیت پذیری با اسم خودتون، بیشتر مربوط به اخلاق و درستکاری اشخاصه، تا اینکه صرفا فقط مربوط به شکست اقتصادی باشه.
مسئولیت پذیری عموما به «پوست در بازی» معروفه
نیوی: نکته مهم در مورد مسئولیت پذیری برای من اینه که با پاداش متناسبه. برای همینه که خیلیها مثل نسیم طالب با مدیران عاملی که بدون پاسخگویی، پاداش دریافت میکنن مشکل دارن.
نوال: آره. خوندن «پوست در بازی» نسیم طالب (خلاصه کتاب پوست در بازی در پادکست بیپلاس) به نظرم الزامیست. اگر بخواید بفهمید سیستمهای مدرن چجوری کار میکنن، این کتاب در بالاهای لیست برای من قرار داره.
مسئولیت پذیری و «پوست در بازی» مفاهیمی بسیار نزدیک به هم هستند. مسئولیت پذیری، مثل پوست در بازی شهرت هستش. پوست شما در بازی، شهرت و اعتبار شماست.
نوال در ادامه میگه: به نظر من مسئولیت پذیری، مفهومی بسیار ساده است. تنها بخش اون که ممکنه یکم عجیب به نظر بیاد اینه که در حال حاضر، ما از نظر اجتماعی طوری تربیت شدیم که تا جایی که میشه، کمترین مسئولیت رو به عهده بگیریم؛ لااقل نه به شکل خیلی واضح (مسئولیت چیزی رو به عهده بگیریم).
من فکر میکنم در یک تیم، هر کسی، مسئولیت بخش کار خودش رو [درست] به عهده بگیره، این باعث میشه تیمی با عملکرد خوب داشته باشیم که تکلیف [و مسئول] موفقیتها و شکستها هم در اون مشخصه.
اینم از قسمت دهم از مجموعه «چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم» از نوال راویکانت بود. بعد از مدتها برگشتم. مرسی که میخونید و به اشتراک میذارید.
در قسمت بعدی با نوال میریم راجع به لورج در دنیای قدیم و مقایسه اون با دنیای امروز حرف میزنیم که بحث به شدت جذابیه.
دمتون گرم
تا قسمت بعد؛
بهروز
ghesmat jadid key montasher mishe ?