سلام، خوبید؟
با تاخیر، ولی اومدم. برای همین، بدون اتلاف وقت، بریم سراغ اصل مطلب.
قبلش اینم بگم، اگر NFT و هدیه دوست دارید، تا انتهای این پست رو بخونید.
نظری، انتقادی، پیشنهادی چیزی هم داشتید یا کامنت بذارید، یا همین ایمیل رو ریپلای کنید؛ یا اینجاها میتونید پیدام کنید:
اینستاگرام | توییتر | کلابهاوس | ریکام
رویداد آیفون ۱۴ اپل احتمالا روز ۱۶ شهریور (۷ سپتامبر) برگزار میشه (منبع)
گوگل قصد داره به محتوای تولید شده توسط انسان و برای انسان در نتایج جستجو، اولیت بیشتری بده (منبع)
اگر این خبر براتون مهمه، بخش تحلیلی امروز رو از دست ندید.
آمازون داره یه فید تیکتاک (یا ریلز) طور توی اپش تست میکنه (با لینک خرید به محصولات) (منبع)
آپدیت امنیتی برای سیستم عاملهای اپل iOS 15.6.1 و macOS 12.5.1 رو دانلود کنید (منبع)
اپلیکیشن پیام رسان سیگنال اعلام کرده که بعد از درز کردن اطلاعات خصوصی Twilio به بیرون، دسترسی به شماره تلفن و کد امنیتی اساماسی تقریبا ۱۹۰۰ کاربر توسط هکرها اتفاق افتاده (منبع)
تویلیو شرکت فرستنده و بررسی کدهای امنیتی اساماسی هستش
تیکتاک با استفاده از هوش مصنوعی، به سازنده محتوا اجازه میده که از طریق متن، برای ویدیوش، پس زمینه تولید کنه! (منبع)
قبل از اینکه اپل بخواد با تغییراتش برای محافظت از حریم شخصی در iOS 14.5، دهن فیسبوک رو سرویس کنه، دو تا کمپانی در حال مذاکره بودن برای تقسیم کردن درآمد فیسبوک از تبلیغات… (منبع؛ منبع)
دانشمندان دانشگاه کمبریج موفق شدن گروه خونی کلیه رو برای پیوند تغییر بدن (منبع)
اینستاگرام، تیکتاک و سه ترند
بخش تحلیلی امروز، خلاصهای از این پست بن تامسون در استراتکری هستش، البته با تغییرات.
وقتی توییتر و فیسبوک و کلا رسانههای اجتماعی هنوز به داغی و همهگیری الان نبودن، اصل ارزش پیشنهادی توییتر، بعد از این که کی ناهار چی میخوره، این بود که «در لحظه، دقیقا اون چیزایی که میخواید رو، همه رو یکجا ببینید.»
یعنی چی؟ یعنی اینکه اگر توییتر تون و فیدش رو درست مدیریت میکردید (آدمهای درست رو فالو میکردید)، میتونستید بهترین محتوایی رو که میخواین رو توش پیدا کنید و مصرف کنید. اما این نیازمند این بود که به صورت فعال، کسانی که فالو میکنید رو مدیریت کنید.
فیسبوک در مقابل اینستاگرام
یکی از مهمترین اصلها برای کاربران اینترنت (و البته کاربران تقریبا هرچیزی)، «راحتی» است. مشکل اصلی توییتر این بود که برای بیشتر کاربرانش، پیدا کردن افراد مورد علاقه و جذاب — و در نتیجه درست — «راحت نبود.» برعکس فیسبوک تونست روابط آفلاین رو آنلاین کنه و بر فضای شبکههای اجتماعی و رسانههای دیجیتال تسلط پیدا کنه.
گراف اجتماعی (social graph) فیسبوک، اوج هک رشد بود. از لحظهای که شما اکانت فیسبوک باز کردید، فیسبوک همه تلاشش رو میکنه که شما رو به همه کسانی که میشناسید، یا آرزو میکردید میشناسید، از دبیرستان و دانشگاه و زادگاه و فامیل و محل کار و هر جای دیگه، وصل کنه؛ در واقع میشه گفت که شما هر شبکه [نیمه] اجتماعی آفلاینی رو اسم ببرید، فیسبوک داره سعی میکنه اون رو دیجیتالی و آنلاین کنه.
نتیجه این ماجرا میشه اینکه حجم محتوایی که میتونه از این شبکهها در اختیار شما قرار بگیره، بیشتر از چیزی میشه که شما فرصت مصرفش رو داشته باشید. برای همین، فیسبوک میاد اونها رو رتبه بندی میکنه و به ترتیبی که صلاح میدونه، به شکل یک فید به اسم News Feed (فید اخبار) به شما نشون میده… و شما میدتونید تا بینهایت اسکرول کنید…
وقتی فیسبوک نیوز فید رو معرفی کرد، کاربران خیلی اظهار نارضایتی داشتن و اعتراض کردن. حتی اعتراضهای حضوری در محل فیسبوک؛ که به طرز جالبی، خیلی از این اعتراضات از طریق خود فیسبوک سازماندهی شده بود. مارک زاکربرگ عذرخواهی کرد و گفت:
ما واقعا ایندفعه گند زدیم. وقتی News Feed و Mini-Feed رو راه اندازی کردیم، سعیمون این بود که شما رو در جریان اطلاعات و اتفاقات دنیای اجتماعیتون قرار بدیم. اما توضیح ما راجع به این ویژگیهای جدید برای شما بد بود؛ و از اون بدتر، به شما اجازه کنترل اونها رو ندادیم. الان میخوام سعی کنم و این خطاها رو اصلاح کنم…
خطاهایی که باید تصحیح میشد، کنترل بهتر برای چیزهایی که به اشتراگ گذاشته میشدن بود. فیسبوک به کاربرانش چیزی که «میگفتن میخوان» که همون از بین رفتن کامل نیوز فید بود رو نداد. این به این دلیل بود که فیسبوک به درستی شکاف قابل توجه بین اولویتهای کاربرانش رو تشخیص داده بود. چیزی که کاربرها «میگفتن میخوان» با چیزی که «معلوم بود میخوان» (از طریق دادههای فیسبوک) باهم فاصله زیادی داشت و معلوم بود که کاربرها نیوز فید رو دوست دارن. موفقیت پانزده سال بعدی شرکت با نیوز فید این رو به راحتی اثبات میکنه.
وقتی چند هفته پیش آدام ماسری داشت راجع به اتفاقات و تغییرات اینستاگرام ما رو آپدیت میکرد، سخت بود که به این عذرخواهی نه-چندان-عذر خواهی زاکربرگ فکر نکرد. واضح بود (و هست) که ویدیو و پستهای پیشنهادی (recommended posts) بخش مهمی از آینده تجربه اینستاگرام خواهند بود. زاکربرگ هم این نکته رو هنگام اعلام درآمدهای متا تکرار کرده بود که پستهای پیشنهادی در فیسبوک و اینستاگرام همچنان افزایش خواهند یافت. یک روز بعد، ماسری در مصاحبه با کیسی نیوتن، اعلام کرد که اینستاگرام پستهای پیشنهادی رو کاهش میده؛ اما واضح بود که این عقب نشینی موقتیه:
ماسری گفت:
وقتی شما چیزی رو در فید خودتون کشف میکنید که قبلا دنبال نمیکردید، باید استانداردها بالا باشه. باید عالی باشه.
شما باید از دیدن اون خوشحال بشید. و من فکر نمیکنم در حال حاضر این اتفاق به اندازه کافی بیوفته. بنابراین من فکر میکنم که باید یک قدم به عقب برداریم، از نظر این که چه درصدی از فید رو پیشنهادات تشکیل میده، در رتبه بندی و پیشنهاد دادن بهتر بشیم، بعد وقتی بخوایم این کار رو انجام بدیم، میتونیم مطمئن بشیم که دوباره رشد میکنیم.
مطمئن هستم که این کار رو خواهیم کرد.
مایکل میگنانو (Michael Mignano) در مقالهای با عنوان «پایان رسانههای اجتماعی» از این پدیده به عنوان «رسانههای پیشنهادی» اسم میبره و میگه:
در «رسانههای پیشنهادی» یا recommendation media، ابزار اصلی توزیع محتوا، شبکههای افراد متصل نیست. در عوض، مکانیسم اصلی برای توزیع محتوا، الگوریتمهای غیرشفاف و ساخته شده توسط پلتفرمها هستن که محتوا رو در راستای گرفتن حداکثر توجه (Attention) و تعامل (Engagement) توزیع میکنن.
نوع دقیق توجهی که این موتورهای پیشنهاد دهنده میخوان، توسط پلتفرم مشخص میشه و معمولا به طور خاص برای هر کاربر تنظیم میشه.
برای مثال، اگر یک پلتفرم تصمیم بگیره که یه کاربر عاشق فیلم هستش، احتمالا بیشتر و بیشتر به اون محتوای مرتبط با فیلم و سینما نشون میده چون اون چیزیه که به بهترین شکل توجه اون کاربر رو جلب میکنه. این به اون معنیه که پلتفرمها میتونن تصمیم بگیرن که کاربرها چی رو نبینن؛ مثل محتوای مشکل ساز یا دو قطبی کننده.
در نهایت، محتوای پیشنهادی رو پلتفرم تعیین میکنه، نه گراف اجتماعی کاربری که محتوا رو تولید میکنه. برعکس رسانههای اجتماعی، رسانههای پیشنهادی، رقابتی برای محبوبیت (popularity) نیستن؛ رقابتی بر اساس کیفیت مطلق محتوا هستن.
وقتی از این دید نگاه کنی، جای تعجب نیست که چرا امثال کایلی جنر (Kylie Jenner) با این تغییر مخالفن. بیش از ۳۶۰ میلیون فالور اون، در نسخهای از رسانه که تحت سلطه الگوریتمها هستن و نه فالورها، صرفا بی ارزش میشن.
سام لسین، یکی از مدیران سابق فیسبوک، این تحول رو از روزهای آنالوگ تا این که آینده چه خواهد بود، در یک اسکرینشات در توییتر با عنوان «پیشرفت در زنجیره غذایی «توجه» در رسانههای دیجیتال» توضیح میده:
پنج مرحله لسین:
۱. دوران قبل از اینترنت و زمان مجلاتی مثل People Magazine
۲. محتوا از «دوستانتون» که مجله People Magazine رو از بین برد
۳. کارداشیانها و «دوستان حرفهای» (همون اینفلوئنسر-طورها) که «دوستان واقعی» رو از بین بردن
۴. همه الگوریتمیها که [محبوبیت] کارداشیانها رو از بین میبرن
۵. و در مرحله بعد هم، «هوش مصنوعی خالص» که همه الگوریتمیها رو از بین خواهد برد.
این یک مشاهده متا (ضمنی) هستش، ولی اگر بخوایم با کلمات بازی کنیم، شاید بی دلیل نبود که فیسبوک اسمش رو به متا تغییر داد.
اپلیکیشن فیسبوک برای همیشه در مرحله ۲ لسین گیر کرده. این اینستاگرامه که به سرعت داره به جلو حرکت میکنه.
بن تامسون راجع به تکامل اینستاگرام، پارسال تابستون اینجوری نوشته:
این چیزیه که اینستاگرام توش بهترینه. وقتی ماسری گفت که اینستاگرام دیگه یه اپلیکیشن به اشتراک گذاری عکس نیست — به ویژه، عکسهای مربعی — اون اظهار نظر آینده گرایانهای نداشت. بلکه چیزی رو مطرح کرد که برای سالهای متمادی واقعیت داشته. به طور کلی، اینستاگرام، از همون اول، حتی تحت نظر مدیرعامل قبل، کوین سیستروم، قبل از هرچیز، یک اپلیکیشن همیشه در حال تکامل بود.
اگر این رو در چهارچوب لسین قرار بدیم، اینستاگرام به عنوان یک ابزار برای قراردادن فیلتر روی عکسها و به اشتراک گذاری اونها روی شبکههای اجتماعی دیگه شروع به کار کرد، بعد به یه شبکه اجتماعی تبدیل شد.
چیزی که همیشه اینستاگرام رو از فیسبوک متمایز میکرد، این واقعیت بود که محتوای اون به صورت پیشفرض عمومی بود. این فضا رو برای ظهور برندها، اکانتهای میم و هایلایت و اینفلوئنسرها فراهم کرد. مطمئنا، خیلیها به استفاده از اینستاگرام به عنوان یک شبکه اجتماعی ادامه دادن، اما متا، بهتر از هرکس دیگهای میدونه که [نوع] استفاده از اینستاگرام در طول زمان چطوری تکامل پیدا کرده.
در واقع، وقتی کایلی جنر در اینستاگرام به متا اعتراض میکنه و ازشون میخواد که «اینستاگرام رو دوباره اینستاگرام کنید»، جواب درست بهش اینه که این، اینستاگرامیترین رفتار ممکن از اینستاگرامه.
سه ترند
با این حال، قابل درکه که چرا اینستاگرام فعلا عقب نشینی کرده: این شرکت داشت سعی میکرد تا سه تا ترند (روند) متمایز رو، همزمان دنبال کنه.
اولین ترند: تغییر به سمت رسانههای فراگیرتر (immersive). برای مثال، فیسبوک با متن (text) شروع شد و با اضافه شدن عکس، منفجر شد. اینستاگرام با عکس شروع شد و با ویدیو گسترش پیدا کرد. بازیهای کامپیوتری اولین گروهی از محتوا بودن که از ویدیو به عصر سه بعدی گام برداشتن. قدم بعدی هم که غوطه ور شدن کامل است: واقعیت مجازی؛ اما این هنوز به شکل عمومی درنیومده.
رسانه: متن ← عکس ← ویدیو ← سه بعدی ← واقعیت مجازی
ترند دوم، افزایش [قدرت] هوش مصنوعی است. اینجا به صورت عامیانه از این عبارت «هوش مصنوعی» برای اشاره به روند کلی هوشمندتر شدن و مفیدتر شدن کامپیوترها استفاده میکنم.
اگر به ابتدای فیسبوک برگردیم، سایت اصلی فیسبوک، هوشمندی خاصی نداشت؛ مجموعهای از پروفایلها بود.
توییتر اومد و تایم لاین داشت. تنها هوشمندی توییتر این بود که محتوا رو با توجه به ترتیب زمانی منتشر میکرد.
چیزیی که نیوز فید فیسبوک رو راه انداخت، استفاده از رتبه بندی بود: از همون اول، فیسبوک سعی کرد که محتوایی رو از شبکه اجتماعی یک کاربر که فکر میکرد کاربر بیشتر به اون علاقه داره رو بهش نشون بده؛ با استفاده از وزن دادن به سیگنالهای مختلف. با گذشت زمان، این الگوریتم رتبه بندی به یک مدل مبتنی بر یادگیری ماشین تبدیل شده و به طور دائم در حال یادگیریه، اما فقط بر اساس مجموعه محدودی از محتوا که در گراف اجتماعی شما وجود داره (افرادی که بهشون وصل هستید).
محتوای پیشنهادی، مرحلهای فراتر از این رتبه بندیهاست: دیگه مجموعه همه محتوای در دسترس برای نشون داده شدن به شما، محتوای تولید شده در گراف اجتماعی شما نیست؛ یه استخر از تمام محتوای تولید شده در کل شبکه است. این بیشتر از هر چیز دیگه، یه چالش محاسباتیه که فراتر از رتبه بندیهای معمولیه. هوش مصنوعی میتونه این وضعیت رو تغییر بده؛ مخصوصا وقتی این هوش مصنوعی بتونه محتوا هم تولید کنه.
هوش مصنوعی: زمان ← رتبه بندی ← پیشنهاد ← تولید محتوا
ترند سوم، تغییر در مدلهای تعامل از هدایت توسط کاربر به تحت کنترل کامپیوتر است.
اولین نسخه فیسبوک، نیازمند این بود که کاربرها برای دیدن پروفایلهای مختلف، روی لینکها کلیک کنن. نیوز فید، این مدل رو به پیمایش (اسکرول کردن یا scrolling) تغییر داد. استوریها، اون رو به ضربه زدن (tap) کاهش دادن؛ تیکتاک و ریلز اون رو به کشیدن (swipe) تغییر دادن و یوتیوب و نتفلیکس، حتی یه قدم جلوتر رفتن: پخش خودکار! بدون نیاز به هیچ تعاملی — ساده و بدون اصطکاک.
رابط کاربری: کلیک ← اسکرول ← ضربه زدن ← کشیدن ← پخش خودکار
یکی از دلایلی که اینستاگرام برای خودش در چند ماه اخیر، مشکل ایجاد کرد این بود که میخواست در هر سه روند همزمان تغییر کنه:
ویدیو بیشتر در فید (ترند ۱)؛ افزایش درصد محتوای پیشنهادی (ترند ۲) و تغییر ظاهر اپ به یه کپی از تیکتاک (ترند ۳). اما شاید منطقیتر این بود که اینها رو یکی یکی انجام بده. ولی خب، از یه طرف هم، به نظر میاد که این سه تا روند، به هم گره خوردن.
رسانه، پردازش، و مدلهای تعاملی
با رسانه شروع کنیم: متن راحته و به همین دلیل رسانه اصلی اینترنت بود. تقریبا هرکسی میتونه «محتوای متنی» تولید کنه. به نظر میاد که در اینترنت، بیشتر از هرچیز دیگهای، متن وجود داره. نتیجهاش هم میشه اینکه محتوای متنی با کیفیت بالا هم بیشتر از چیزهای دیگه وجود داره (کسری کوچک از یک عدد بسیار بزرگ، بازم عدد بسیار بزرگیه).
بخش دوم مربوط میشه به هوش مصنوعی و پردازش. پردازش و بدست آوردن دانش و بینش از متن به مراتب راحتتر از رسانههای دیگه است. اما، متن نیاز به مهارت بیشتری برای تفسیر شدن داره؛ که از لحاظ سختی، بی شباهت به حرکت موس برای تعامل با یک لینک نیست.
قبل عکسها سختتر بودن. دوربینهای دیجیتال تقریبا همزمان با وب اومدن، اما همون موقع هم، شما یه دستگاه جدا براشون داشتید. بعد باید عکسها رو میریختن روی کامپیوتر و بعد میتونستید اونا رو روی اینترنت آپلود کنید.
کاری که گوشیهای هوشمند کردن، نه فقط این بود که همه ابزارها رو در یک دستگاه قرار دادن (از گرفتن عکس تا آپلود اون رو)، بلکه، عکس گرفتن رو از نوشتن متن آسونتر کردن.
با این همه، یکم طول کشید تا هوش مصنوعی خودش رو به عکسها برسونه. اوایل، رتبه بندی عکسها براساس دادههای ضمنی (metadata) و اطراف عکس انجام میشد. یکم بعد هوش مصنوعی میتونست چیزهایی که در عکس هستن رو تشخیص بده و بر اساس اونها تصمیم بگیره… اما هنوز هم یکی از مهمترین سیگنالها، عکسهایی هستن که باعث میشن شما دیگه اسکرول نکنید!
سهولت ساخت ویدیو هم مسیریی مشابه عکسها رو دنبال میکنه، ولی با شدت بیشتر: ساختن و آپلود کردن ویدیو، قبل از گوشیهای هوشمند، حتی از عکس هم سختتر بود. امروز، مکانیک ساخت هر دو شبیه هم هستن، ولی با توجه به این که ویدیو نسبت به عکس (و محتوای متنی)، حجم بیشتری از اطلاعات رو منتقل میکنه، میتونه به مراتب برای کاربر جذابتر باشه.
با این حال، ویدیو نیاز به تعهد بیشتری از طرف مصرف کننده داره، چون مصرف اونها معمولا بیشتر زمان میبره. اینجاست که لایه تعامل با کاربر خیلی اهمیت پیدا میکنه. یه توییت/اسکرینشات دیگه از لسین:
مشکل فیسبوک رابط کاربری اونه، نه الگوریتمش… چون مردم روی چیزهایی که «واقعا میخوان ببینن» خیلی محکم و مثبت کلیک نمیکنن.
اخیرا شخصی رو دیدم که از محتوایی که فیسبوک بهش پیشنهاد میکرد شاکی بود… یک ویدیو بسیار مزخرف اما احتمالا بسیار خنده دار. طرف خیلی خشم آلود میگفت: [الگوریتم] رتبه بندی فیسبوک احتمالا درست کار نمیکنه و خرابه.
نکته اینجاست که ایشون احتمالا در اعماق وجودش دوست داره اون ویدیو رو ببینه، اما این که باید به صورت فعالانه روی اون کلیک کنه، احتمالا حس بدی درونش ایجاد میکنه. اون نمیخواد از اون دسته افرادی باشه که روی اینجور ویدیوها کلیک میکنن، حتی اگه حقیقتش این باشه که از اون لذت ببره.
این زیرکی تیکتاک و چالش فیسبوک و اینستاگرامه. رابط کاربری تیکتاک، این مشکل کلیدی رو از بین میبره: اینکه کاربرها میخوان خودشون رو مصرف کننده/دنبال کننده چه جور محتوایی ببینن/نشون بدن؛ در مقابل چیزی که واقعا میخوان ببینن و مصرف کنن. در واقع خیلی قضیه مربوط به ارتقا الگوریتم نیست، بیشتر رهایی از تنش درونی افراد و رسیدن به سرگرم شدنیه که براش وارد اپلیکیشن شدن.
این همون تنش بین «ترجیحات اعلام شده» و «ترجیحات واقعی» است که فیسبوک سالها پیش باهاش مواجه شد. برای همین هم هست که من انتظار دارم این شرکت دقیقا بعد از این عقب نشینی موقتی، در مسیر هر سه روند رو ادامه بده.
ریسک اینستاگرام
با این حال، این بار، خطر برای متا به مراتب جدیتره. وقتی فیسبوک با نیوز فید ادامه داد، یه شرکت جوان بود و داشت با بزرگان این فضا (مثل MySpace) رقابت میکرد. اینطور نبود که کاربرانش خیلی بریزن، چون در مقایسه کاربری نداشت.
اما مسئله راجع به اینستاگرام برعکسه: اینستاگرام به وضوح داره از تیکتاک تقلید میکنه که یه اپلیکیشن خیلی جوانتر از خودشه. ممکنه اگر کاربران (مخصوصا کاربران جوان) تصمیم بگیرن که فضای تیکتاکی رو تجربه کنن، برن سراغ «تیکتاک اصلی!»
این قضیه همینطور نشون میده که چرا تیکتاک چالشی به مراتب جدیتر از چیزیه که اسنپچت بود. اون زمان، شبکه اینستاگرام مثل شمشیری بود که پای اسنپچت رو از زانو قطع کرد. بن تامسون در مقالهای با عنوان «جسارت خوب کپی کردن» در سال ۲۰۱۶ نوشت:
با وجود رشد سریع اسنپچت، اینستاگرام همچنان تقریبا دو برابر اونه و نفوذ بیشتری در بین کاربران مختلف داره. فیسبوک به جای راه اندازی یک اپلیکیشن برای استوریها، بدون داشتن یک شبکه که اساسیترین ویژگی هر شبکه اجتماعی هستش، داره از یکی از مهمترین داراییهای خودش و اینستاگرام استفاده میکنه، یعنی ۵۰۰ میلیون کاربر اینستاگرام…
اینستاگرام و فیسبوک اونقدر باهوش هستن که بدونن استوریهای اینستاگرام جای اسنپچت رو در زندگی کاربرانش نمیگیره. با این حال، استوریهای اینستاگرام میتونن باعث بشن که صدها میلیون کاربر اینستاگرام، حتی انگیزهای برای امتحان کردن اسنپچت نداشته باشن.
اینستاگران، به جز اینرسی، چنین قدرتی مقابل تیکتاک نداره. در واقع، وضعیت برعکس هم هست: اگر هدف، رتبه بندی محتوای شبکه کاربر نیست، بلکه نشان دادن بهترین ویدیوها از بهترین تولید کنندگان محتواست، در نتیجه تیکتاک در موقعیت نسبی قویتری از اینستاگرام قرار داره. یکی از دلایلی که ماسری در مصاحبه با کیسی نیوتن خیلی راجع به «تولیدکنندگان کوچک محتوا» (small creators) حرف میزنه، همینه:
من فکر میکنم یکی از مهترین چیزها اینه که به استعدادهای جدید کمک کنیم مخاطب پیدا کنن. ما به تولید کنندههای بزرگ خیلی اهمیت میدیم. من میخوام با تولیدکنندههای کوچک هم خیلی بهتر باشیم، نسبت به چیزی که بودیم.
من فکر میکنم در مجموع برای تولیدکنندههای بزرگ خوب عمل کردیم؛ البته مطمئنم که بعضیا با من مخالفن. اما این چیزیه که دادههای ما میگه. اما فکر نمیکنم ما به اندازه کافی برای شناسوندن استعدادهای جدید به بقیه خوب عمل کرده باشیم. اگر بخوایم محیطی باشیم که فرهنگ رو به جلو هدایت میکنه، باید به تحقق ایده اینترنت کمک کنیم و قدرت رو به دست افراد بیشتری برسونیم. من فکر میکنم باید در این زمینه بهتر بشیم.
یه سوال قدیمی تو اینترنت وجود داره که «آیا شما ترجیح میدید با یه اردک در سایز اسب بجنگید یا ۱۰۰ تا اسب در سایز اردک؟» در اینجا، نکته اینه که در دنیای ربته بندی، یک اردک در سایز اسب که همه ازش پیروی میکنن خیلی ارزشمنده، اما در دنیای «محتوای پیشنهادی»، ۱۰۰ اسب در سایز اردک به مراتب ارزشمندتره و اینستاگرام حاضره اولی رو فدای دومی بکنه.
پاداش متا
اما نتیجه این کار لزوما به نفع سازندگان کوچک نخواهد بود. تاثیرات اینکه سرگرمی و محتوای سرگرم کننده به جای رتبه بندی، توسط هوش مصنوعی و پیشنهادات پلتفرمها توزیع بشه، اینه که تمام قدرت در اختیار پلتفرمی که پیشنهادات رو انجام میده قرار میگره.
در واقع، این پاداش بالقوه این شرایط وقتی به دست میاد که بدونیم دیگه پلتفرمها بر اساس جمع آوری و توزیع پویای محتوا کار نمیکنن، چون به اندازه لازم و کافی روی تقویت توان محاسباتی و هوش مصنوعی خودشون کار کردن؛ اینه که باعث میشه بتونن این حجم از محتوا رو مدیریت کنن.
در واقع میشه اینجوری گفت که اگر متا از چالش تیکتاک جون سالم در ببره، در مسیر خودش به سمت داشتن یه خندق (حاشیه امنیتی) خواهد بود در حد شرکتهایی مثل اپل و آمازون و گوگل و مایکروسافت — که البته در واقع خیلی باهم متفاوت هستن.
راجع به ۱۰ میلیارد دلاری که متا برای متاورس خرج میکنه خیلی حرف زده میشه، اما راجع به ۳۰ میلیارد دلاری که دارن در سال جاری برای سرورهای هوش مصنوعیشون هزینه میکنن کمتر حرف زده میشه.
این هوش مصنوعی و خندق متا به مراتب عمیقتر میشه، اگر لسین درباره آینده درست پیش بینی کرده باشه که تولیدکنندگان محتوا کلا میتونن به نفع محتوای تولید شده به وسیله هوش مصنوعی، از معادله خارج بشن!
نکته قابل توجه اینه که محتوای مصنوعی (تولید شده توسط هوش مصنوعی) میتونه بخش مهمی از هر شکلی از متاورس آینده باشه. بن تامسون در یک مقاله راجع به DALL·E، متاورس و تولید محتوا با حاشیه هزینه صفر (zero marginal content) نوشت:
چیزی که راجع به دال-ایی جذابه اینه که به آیندهای اشاره میکنه که این سه تا ترند باهم ترکیب میشن. دال-ایی در نهایت داره محتوایی از ترکیب محتوای تولیدشده توسط انسان، محتوای تصویری تولید میکنه؛ مثل GPT-3 که همین کار رو با متن انجام میده. ادامه این روند پیروی از متن به تصویر، ویدیو و سپس دنیای سه بعدی هستش که البته به مراتب دشوارتره و هنوز باهاش فاصله داریم؛ البته مسیری آشنا در صنعت:
توسعه دهندگان بازی، محدودیتهای متن، سپس تصاویر و ویدیو و تصاویر سه بعدی رو کنار زدن
رسانههای اجتماعی هزینههای تولید محتوای متنی، تصویری و ویدویی رو به مرز صفر رسوندن
مدلهای یادگیری ماشین، الان میتونن با هزینه تقریبا صفر، محتوای متنی و تصویری ایجاد کنن.
در دراز مدت، این چشم انداز وجود داره که متاورس در آینده به مراتب از بازیهای ویدیویی غیرقطعیتر و غنیتر از چیزیست که در رسانههای اجتماعی تولید میشه. محیط هایی رو تصور کنید که توسط هنرمندان و توسعه دهندهها ترسیم نشدن، بلکه هوش مصنوعی اونها رو ترسسیم کرده. این نه تنها امکانات رو افزایش میده، بلکه هزینهها رو هم به شدت کاهش میده.
البته این چالشهای هوش مصنوعی برای کسب درآمد هم مهم هستن. یکی از نتایج تغییرات اپل در راستای شفاف سازی ردیابی اپلیکیشنها برای تبلیغات این بود که شرکتها برای تبلیغات باید مدلهاشون رو از قطعی به احتمالی تغییر میدادن و شرکتهایی که بیشترین دادهها رو راجع به کاربرانشون دارن (و البته توانایی تغییر سریع و قدرت پردزاش زیاد)، خیلی در این مسیر موفقتر خواهند بود؛ متا میتونه در صدر این فهرست قرار بگیره.
هرچند، هیچکدوم از اینها بدون مشارکت و تعامل کاربران مهم نیستن. اینستاگرام داره ترند رو به ویدیو رو دنبال میکنه و متا داره تواناییهاش روی هوش مصنوعی رو ارتقا میده. اما سوال اساسی اینه که کاربرها کدوم سرویس رو برای تعامل انتخاب میکنن.
به بیان دیگه، دو سال آینده و این که متا چطوری با چالش تیکتاک مقابله میکنه، میتونه دو دهه آینده اون رو، و حتی بود و نبودش رو، رقم بزنه.
سوال پایانی
به نظر شما، برنده رقابت متا و اینستاگرام با تیکتاک کیه؟
بخش تحلیلی امروز، خلاصهای از این پست بن تامسون در استراتکری بود، البته با تغییرات.
توییتر داره امکان روشن کردن نوتیفیکیشن توییت برای اکانتهایی که فالو نمیکنیم هم فعال میکنه (لینک)
توییتر داره روی امکاناتی برای «قدردانی از محتوا» کار میکنه (لینک)
اینستاگرام داره روی نشون دادن محتوای ترندینگ در استیکرهای Add Yours کار میکنه (لینک)
این صبر و تحمل و اعصاب مادرانه واقعا عجیبه. این رو میگم.
و اینکه من دیگه صحبتی ندارم:
علی بندری و پادکست چنلبی نیاز به معرفی نداره، ولی من این دوتا ویدیو رو تازه دیدم و برام خیلی جذاب بود. اگر محتوا تولید میکنید، اینها رو از دست ندید.
اگر هم محتوا تولید نمیکنید، ببینید ما با چی دست و پنجه نرم میکنیم! 😁
در ضمن، بیپلاس، یه خبرنامه هم رو ساب استک داره… اگر طرفدارش هستید، این رو هم دریابید:
اینم از شماره بیست و سوم.
مرسی که همراه من هستید و دیر و زود شدنهای بهروزنامه و تغییراتش رو تحمل میکنید. امیدوارم تاخیر یک روزه این هفته جبران بشه!
جایزه!
امروز، برای شمایی که وقت گذاشتید و تا این پایین اومدید، یه هدیه کوچیک در نظر گرفتم.
من از اپلیکیشن FLOOR برای مانیتور کردن NFT هام استفاده میکنم. برای دسترسی به این اپ، باید NFT اون رو بخرید و داشته باشید.
FLOOR اخیرا به دارندگان NFT ش، یه توکن هدیه داده (Floor App Pass) که با اون هم میتونید به اپ و سرور دیسکوردش دسترسی داشته باشین. میشه اون رو فروخت، میشه نگه داشت یا هدیه داد (الان در حال حاضر، ارزشش حدود ۲۵ دلاره)…
من میخوام حداقل یدونهاش رو هدیه بدم به یکی از خوانندگان بهروزنامه.
اگر میخواید توی قرعه کشی شرکت کنید، همینجا تو ساب استک یه کامنت بذارید و بگید چه خصوصیتی از NFT ها براتون جذابترینه.
اگر خیلی نمیدونید، بهروزنامه ۲۲ و این پست اینستاگرامم رو ببینید.
اگر POAP بهروزنامه هم دارید، تو کامنتتون بگید.
تا ۱۲ شب دوشنبه (۳۱ مرداد ۱۴۰۱) به وقت تهران فرصت دارید. بعدش به صورت رندوم یک نفر انتخاب میشه. (لطفا کیف پول اتریوم داشته باشید؛ یا اگر ندارید، پایه باشید و بسازید).
کنجکاو بمونید. تا شماره بعد؛
بهروز
من چیز جدیدی که اخیرا باهاش اشنا شدم خرید اشتراکی ان اف تی بود که خیلی جالب بود برام. شیوه کار هم کاملا مشخص است که یک ان اف تی بصورت گروهی خریداری میشه. و میزان خریدت هم بستگی به خودت داره.
https://www.partybid.app/
https://fractional.art/
به به خسته نباشی بهروز جان 👋🏻♥️
عالی بود و زیاد این سری 😁
فکر کنم اپل آپدیت هارو به جون برسونه تا بده 😂 نمونش همین درصد شارژ که الان بیشتر جا ها مسخره اش میکنن 🤦🏻♂️
من که خودم دارم روی کالکشن خودم کار میکنم واسه اماده شدن توی Foundation و بزارم برای فروش NFT های خودمو
و خب کلید دسترسی هم هست
BESTARZ.IO
الان داره کارت های بازیکن هارو میفروشه که همین دیروز هم کارت مهدی طارمی هم اومد داخلش و تیم پورتو ⚡️
من که شخصا همیشه پای ثابت بهروزنامه بودم و POAP های شمارو هم دارم
خسته نباشی ✨