چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم — قسمت ۲۰
در راستای فرار از رقابت؛ و خود واقعی بودن
سلام، خوبید؟
رسیدیم به قسمت ۲۰ مجموعه «چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم» برگرفته از رشته توییت و پادکست معروف نوال راویکانت. در قسمت قبل نوال راجع به بهینه سازی تقویم و برنامهریزی و جلسه بیخود گذاشتن حرف میزنه؛ تو این قسمت هم راجع به فرار از رقابتهای الکی و اهمیت پیدا کردن خود واقعی و اون بودن حرف میزنه.
همه قسمتهای قبلی رو اینجا میتونید ببینید. اینم که قسمت قبل 👇
مدام کاری که انجام میدی رو بازتعریف کن
تا تو کاری که انجام میدی، در جهان بهترین باشی
نیوی میگه: ما درباره اهمیت سخت کار کردن و ارزش گذاشتن واسه وقتمون صحبت کردیم. حالا چند تا توییت داریم که درباره بلند مدت کار کردنه. اولین توییت اینه: «در کاری که انجام میدی، بهترین در جهان شو. مدام کاری که انجام میدی رو بازتعریف کن تا زمانی که این جمله به حقیقت تبدیل بشه.»
نوال میگه: اگه واقعا میخوای تو این دنیا درآمد درست و حسابی داشته باشی، باید نفر اول در کاری باشی که انجام میدی. میتونه این کار خیلی خاص و محدود (نیش - niche) باشه؛ در واقع نکته همینه. تو میتونی واقعا فقط برای «خودت بودن» پول دربیاری!
بعضی از موفقترین افراد در دنیا همینطوری هستن. اپرا (Oprah) پول درمیاره چون اوپراست. جو روگان پول درمیاره چون جو روگان هستش! اونا از خودشون بودن دارن پول درمیارن.
تو باید نفر اول باشی؛ و باید مدارم کاری که انجام میدی رو عوض کنی تا زمانی که نفر اول اون کار بشی. نمیشه فقط یه چیز تصادفی یا دلخواه انتخاب کنی. نمیتونی بگی «من میخوام سریعترین دونده دنیا باشم» چون الان باید یوسین بولت رو شکست بدی! این یه مسئله بیش از حد سخته!
هدفت رو مدام تغییر بده تا زمانی که با دانش خاص تو، مجموعه مهارتهات، جایگاهت، تواناییهات، محل زندگیت و علایقت هماهنگ بشه. هدفت و مهارتهات باید باهم همگرا باشن تا تو رو به نفر اول در یک چیز تبدیل کنن.
وقتی داری برای کاری که باید انجام بدی جستوجو میکنی، باید دو تا تمرکز مختلف ولی همزمان داشته باشی:
یک. «میخوام در کاری که انجام میدم بهترین باشم.» و
دو. «کاری که انجام میدم باید انعطافپذیر باشه، طوری که من بهترین در اون باشم.»
تو باید به جایی برسی که با خودت احساس راحتی کنی و بگی: «این کاریه که میتونم توش فوقالعاده باشم، در حالی که همچنان خود واقعیم هستم.»
این مسیر طولانیه؛ اما الان میدونی چطوری باید بهش فکر کنی.
تناسب بین بنیانگذار-محصول-بازار رو پیدا کن
مهمترین چیز برای هر کمپانی، اینه که تناسب محصول-بازار (product-market fit) رو پیدا کنه.
اما مهمترین چیز برای هر کارآفرین اینه که تناسب بنیانگذار-محصول-بازار (founder-product-market fit) رو پیدا کنه — جایی که تو به طور طبیعی متمایل به ساختن محصول درست برای یک بازار خاص باشی.
این یک مسئله سهوجهیه؛ و تو باید هر سه مورد رو به طور همزمان عملی کنی.
اگه میخوای در زندگی موفق باشی، باید با مدیریت مسائل چند متغیره و اهداف چندگانه به طور همزمان راحت باشی. این یکی از همون موقعیتهاییه که باید حداقل دو یا سه مورد رو به صورت همزمان نگاشت (map) و مدیریت کنی.
اگر میخواهی در زندگی موفق باشی، باید در مدیریت مسائل چندمتغیره و اهداف چندگانه بهطور همزمان راحت باشی. این یکی از همان موقعیتهایی است که باید حداقل دو یا سه مورد را بهصورت همزمان نگاشت و مدیریت کنی.
از رقابت فرار کن؛ با اصالت.
هیچکس نمیتونه در «تو بودن» با تو رقابت کنه.
رقابت تو رو درگیر یک بازی سطح پایین میکنه.
نیوی میگه: بیا درباره این توییت صحبت کنیم: «از طریق اصالت، از رقابت فرار کن.» به نظر میاد بخشی از این توییت متمرکز روی پیدا کردن «خود واقعی» هستش.
نوال میگه: این هم یک جستوجو هستش و هم یک شناخت. گاهی وقتا، ما درون خودمون جستوجو میکنیم؛ میخوایم چیزی باشیم که واقعا نیستیم. در واقع، دوستان و اطرافیان و خانوادهمون بهتر از خودمون میتونن بگن ما واقعا کی هستیم. نگاه کردن به گذشته و کاریهایی که انجام دادیم، شاخص بهتریه برای اینکه بفهمیم ما واقعا کی هستیم [تا چیزی که فکر میکنیم هستیم].
پیتر تیل خیلی در این زمینه صحبت میکنه که رقابت، اصلا مسئله اصلی نیست؛ در واقع، اصلا رقابت مخالف بهرهوری هستش. ما موجوداتی شدیدا مقلد هستیم. ما همه اطرافیانمون رو تقلید میکنیم. حتی خواستههامون رو از بقیه کپی میکنیم.
اگه همه اطرفایانم هنرمندهای بزرگی باشن، من هم میخوام هنرمند بشم. اگر همه اطرافیانم تاجرهای موفقی باشن، منم میخوام تاجر بشم. اگر همه اطرافیانم فعالین اجتماعی باشن، من هم سعی میکنم فعال اجتماعی باشم. در واقع، این میشه چیزی که عزت نفس من ازش ناشی میشه.
وقتی وارد بازی مقام میشی، باید خیلی مراقب باشی. ممکنه درگیر رقابت بر سر چیزایی بشی که اصلا ارزش رقابت ندارن.
پیتر تیل تعریف میکنه که قرار بوده «دستیار حقوقی» بشه، چون همه در دانشکده حقوق که بوده، میخواستن برای یک قاضی معروف یا در دادگاه عالی، دستیار بشن! تقاضای اون برای رسیدن به این کار، رد میشه و همین باعث میشه که وارد دنیای کسبوکار بشه… این اتفاق بهش کمک کرد تا از یک بازی کوچک بیرون بیاد و وارد یه بازی بزرگتر بشه.
گاهی وقتا، فقط بخاطر رقابت، در یک بازی اشتباه گیر میوفتی. بهترین راه برای فرار از رقابت — و برای دور شدن از توهم رقابت که نه تنها پر از استرس و اضطرابه، بلکه تو رو به سمت پاسخهای اشتباه میبره — اینه که با خودت صادق باشی و همینطور خود واقعی و اصیلت باشی.
هیچکس نمیتونه در «تو بودن» باهات رقابت کنه
اگر داری چیزی میسازی یا میفروشی که «امتداد وجود خودته»، هیچکس نمیتونه باهات رقابت کنه. کی میتونه با جو روگان یا اسکات آدامز رقابت کنه [توی خودشون بودن؛ توی جو روگان یا اسکات آدامز]؟ این غیر ممکنه که کسی بتونه!
هنرمندها، ذاتا اصیل هستن. کارآفرینان هم اصیل هستن. کی میتونه ایلان ماسک بهتری باشه؟ یا جک دورسی بهتری باشه؟ این افراد اصیل هستن، و کسبوکارها و محصولاتی که میسازن هم اصیل هستن — چون از خواستهها و ظرفیتهای خودشون ناشی میشن.
اگه افراد دیگهای بیان و شروع به راکت (موشک) پرتاب کردن بشن، بعید میدونم که ایلان ماسک ذرهای ناراحت بشه. اون هنوز هم به مریخ خواهد رفت چون ماموریتش اینه — حتی اگر احمقانه به نظر برسه؛ اون این کار رو انجام خواهد داد.
اصالت (یا همون «خود واقعی» خودت بودن)، به صورت طبیعی تو رو از رقابت دور میکنه.
اما آیا این به این معناست که باید اونقدر اصیل باشی که دیگه تناسب محصول-بازار از بین بره؟ ممکنه تو بهترین بندباز تکچرخهسوار دنیا باشی، اما شاید حتی با ویدیوهای یوتیوب هم، بازار زیادی برای این کار وجود نداشته باشه. پس باید یه جوری ماجرا رو تنظیم کنی که تناسب محصول-بازار رو پیدا کنی.
حداقلش این که، به سمت اصیل بودن — خود واقعی بودن — متمایل شو؛ به سمت فاصله گرفتن از رقابت.
رقابت باعث تقلید و افتادن تو مسیر یه بازی کاملا اشتباه میشه.
در کارآفرینی، عموم هرگز درست نمیگن
در کارآفرینی، عموم هیچوقت درست نمیگن. اگر عموم مردم (تودهها) بلد بودن چیزهای بزرگ بسازن یا ثروت خلق کنن، همه ما تا الان باید ثروتمند شده بودیم!
وقتی رقابت خیلی زیاد میبینی، گاهی وقتا این نشونه است که تودهها و عموم قبلا وارد بازار شدن. یعنی رقابت بیش از حدی شکل گرفته. یا اصلا شاید مسیر از اول اشتباه بوده.
از طرف دیگه، اگه بازار کلا خالیه، ممکنه این یه هشدار باشه. ممکنه نشون دهنده این باشه که تو زیادی درگیر اصیل بودن شدی و باید برگردی و یکم روی تناسب «محصول-بازار» از سهتایی بنیانگذار-محصول-بازار تمرکز کنی.
باید تعادل رو پیدا کنی. به طور کلی، مردم بیشتر دچار این اشتباه میشن که بیش از حد به رقابت توجه میکنن.
بنیانگذاران بزرگ، معمولا آدمهای اصیل و خلاف جریان معمولی هستن.
شغل و سرگرمیت رو یکی کن
نیوی از نوال میپرسه: فکر میکنی یکی از راههای رسیدن به اصالت (خود واقعی) این باشه که پنج یا ششتا مهارتی که داری رو پیدا کنی و اونها روی هم بچینی (stack - استک کنی)؛ نه لزوما به شکلی هدفمند؟ چون وقتی داری خود واقعیات رو معرفی میکنی، به هر حال همه این مهارتها رو هم بیان خواهی کرد.
نوال در جواب میگه: اگر موفق بشی، در بلند مدت متوجه میشی که تقریبا تمام سرگرمیهات رو به عنوان شغل انجام میدی؛ حتی مهم نیست چی باشن. همونطور که رابرت فراست میگه «هدف من در زندگی اینه که تفریحاتم رو با شغلم یکی کنم.» زندگی به هر حال تو رو به همین سمت خواهد کشوند.
در مورد استک مهارتها (skill stack) هم درست میگی. هر کسی چندین مهارت داره. ما موجودات یکبعدی نیستیم؛ حتی اگر در پروفایلهای شغلی آنلایمون اینطوری نشون بدیم. میبینی یکی میگه من «بانکدار (banker) هستم»، یکی میگه«من بارتندرم (bartender)» یا یکی میگه «من آرایشگرم.»
متخصص «خودت بودن» شو
اما مردم چندبعدی هستن! مهارتهای زیادی دارن.
یک بانکدار ممکنه در امور مالی خوب باشه، یکی دیگه در فروش قوی باشه، یکی دیگه در تحلیل روندهای اقتصاد کلان مهارت داشته باشه. یکی دیگه ممکنه در انتخاب سهام و سرمایهگذاری خوب باشه؛ یکی هم در حفظ روابط با مشتریهای فعلی خوبه، نه ایجاد روبط جدید… هرکس شاخههای تخصصی و مهارتهای خاص خودش رو داره… تو هم همینطور. ما فقط یه مهارت نیستیم.
در طول مسیر شغلیت، متوجه میشی که به سمت کارهایی کشیده میشی که در اونها خوب هستی — و در کنارش از اونا لذت میبری. وگرنه توشون خوب نمیشدی! چون براشون وقت نمیذاشتی.
آدمای دیگه هم تو رو به سمت کارهایی میبرن که توشون خوب هستی. چون کارفرمای باهوش، همکار خوب و یا سرمایهگذاران درست و حسابی میفهمن که تو در یک چیز خاص، در سطح جهانی هستی… و میتونن برای کارهای دیگه، افراد مناسب رو جذب کنن.
در حالت ایدهآل، باید در «خودت بودن» تخصص پیدا کنی.
این قسمت ۲۰ از مجموعه «چطوری ثروتمند بشیم، بدون اینکه خوش شانسی بیاریم» از نوال راویکانت بود. مرسی که میخونید و به اشتراک میذارید.
قسمت بعد درباره بازیه… اما بازیهای احمقانه و نتایجشون!
دمتون گرم
تا قسمت بعد؛
بهروز
خوب بود جعفرنژاد.
مرسی واقعا