سلام!
خوبید؟ بعد از یه هفته تعطیلی، دوباره برگشتم. سفر، گرما، تاخیر در پرواز، جا موندن از پرواز، قطعی آب و برق و اینترنت و کلم پلو و اینا همه دست به دست هم دادن تا من به نوشتن نرسم…
اگر من رو در توییتر یا اینستاگرام دنبال کنید، در جریان این اتفاقات زودتر قرار میگیرد؛ یه سری محتوای متفاوت هم میبینید 😁 تازه تو یوتیوب هم هستم که اون نوع محتوا دیگه خیلی متفاوته؛ متفاوتتر هم میشه! 😂
به هر حال، مرسی که هستید و بهروزنامه میخونید و با دوستانتون به اشتراک میذاریدش.
نظری، انتقادی، پیشنهادی چیزی هم داشتید یا کامنت بذارید، یا همین ایمیل رو ریپلای کنید؛ یا اینجاها میتونید پیدام کنید:
اینستاگرام | توییتر | کلابهاوس | ریکام
تسلا دیگه بزرگترین تولیدکننده خودروهای الکتریکی (EV یا Electric Vehicle) در دنیا نیست؛ کمپانی چینی BYD جای تسلا رو در رتبه اول گرفته. علاوه بر اون، BYD دومین کمپانی بزرگی تولیدکننده باتری خودروهای الکتریکی است که در نیمه اول ۲۰۲۲ بیش از ۶۴۰ هزار دستگاه خودرو الکتریکی فروخته (منبع)
آپدیت جدید تسلا به ماشینهاش این امکان رو میده تا چالههای توی مسیر رو اسکن کنن و سیستم تعلیق ماشین رو بر اساس اون یه جوری تنظیم کنن که آسیب به ماشین به حداقل برسه (منبع)
یه کمپانی دیگه ایلان ماسک هم شروع به قبول دوج کوین کرده! The Boring Company که یه سیستم ترانزیت (تو مایههای مترو، ولی با ماشین) در لاس وگاس داره، ظاهرا برای استفاده از خدمات این سیستم (Loop) دوج کوین (Dogecoin) قبول میکنه (منبع)
Loop مثل مترو تونل زیر زمینی هستن که مسافران رو از طریق ماشینهای تسلا از این تونلها جابهجا میکنه (گزارش CNBC)
پرنده Zephyr S ایرباس که با انرژی خورشیدی کار میکنه، بیش از ۱۷ روزه که بدون توقف داره پرواز میکنه (منبع)
اولین باتری شنی عملیاتی دنیا در مقیاس تجاری در غرب فنلاند با قابلیت ذخیره انرژی برای «ماهها» (منبع)
اهمیت اینترنت ماهوارهای استارلینک در ماههای اخیر در اوکراین باعث شده چین به صورت نظامی/دفاعی، بره تو فکر مقابله باهاش (لینک؛ لینک)
استراتژیهای L’Oréal و LVMH (صاحب برندهای Givenchy، Louis Vuitton و Christian Dior) برای استفاده از NFT ها و حضور در متاورس (لینک)
وب ۳ — امروز، دور از هیاهو
برعکس یک سال اخیر، بازار کریپتو و NFT و کلا وب ۳ در یکی دو ماه اخیر اونقدر داغ نبوده. سقوط بازار فقط بخاطر افت قیمتها نیست که دردناکه، در کنار سرخوردگی از اینکه هر روز حساب و داراییهات رو چک میکنی، میبینی از دیروز کمتر شده، سقوط بازار امید و اعتقاد اونهایی که اعتقاد داشتن رو سست میکنه و جا رو برای همه علاقمندان به «دیدی گفتم!؟» و «من که بهت گفتم» ها باز میکنه، که خب کمتر پیش میاد لذت بخش باشن.
اگر چند ماه پیش که بازار همواره به سمت گوشه بالایی و سمت راست نمودار بود، احساس میکردی خیلی خبره و زرنگ و بازارشناس هستی، احتمالا الان شدیدا برعکس فکر میکنی. احتمالا نسبت به کاری که چند ماه پیش توی این بازار انجام میدادی خیلی افتخار میکردی و برای همه تعریف میکردی، الان احتمالا اونقدر چیزی برای تعریف کردن نداری.
واقعیت ماجرا اینه که کاری که تو داشتی میکردی و میکنی، تغییر خاصی نکرده، ولی خب شرایط و بازار شدیدا عوض شده و تو و کارت رو هم تحت تاثیر قرارداده.
البته، برعکسش هم ممکنه! اگر شما از اون دستهای بودید که به این بازار و کل ماجرا اعتقادی نداشتید، الان فرصتی فراهم شده که نسبت به اعتقاداتتون افتخار کنید و خیلی با خودتون حال کنید.
فرقی نمیکنه کدوم طرف طیف نشسته باشید؛ این هم مثل هر بازار دیگهای افت داره، رکود داره، بازگشت داره… (لااقل من به عنوان یکی که به کلیت ماجرای کریپتو و بلاکچین اعتقاد داره، اینطوری فکر میکنم).
البته، شدت اتفاق و این سقوط بازار کریپتو بیشتر بوده و بیشتر هم به چشم اومده؛ نمیشه منکر این شد. در کنار این افت کلی بازار، اتفاقاتی مثل بلایی که سر استیبل کوین ترا و لونا اومد، یا اتفاقی که داره برای سلسیوس میوفته به بدبینی به این بازار شدیدا دامن زده. اما در کنار اینها، اتفاقاتی ملایمتر، مثل کم شدن حجم معاملات NFT ها، نشون دهنده این افت در بازاره.
خیلی از «متخصصین» امر کریپتو میگن که این کف بازاره و وقت خوبی برای خرید و غیره — شایدم باشه — اما هرکی داره با اطمینان بیش از حد اینا رو میگه و ادای زیاد دونستن رو در میاره، به نظرم داره زر مفت میزنه. متاسفانه یکی از بدیهای بازار کریپتو با دسترسی [نسبتا] آسون، که معمولا نکته مثبتش محسوب میشه، اینه که دسترسی کلاه بردارها و دزدها و متخصصین دوزاری هم برای پول ملت رو خوردن آسونتره.
با اینکه بازارهای دیگه مثل بورس و شرکتهای تکنولوژی هم مثل کریپتو افت کرده، اما یه فرق خیلی اساسی بین اونها با کریپتو هست: تو شرایط فعلی، کسی راجع به پایان اپل یا مایکروسافت و سقوط آمازون حرف نمیزنه، ولی مخالفین کریپتو الان، پر سر و صدا تر از قبل، دارن میگن که کل ماجرا و این فضا یه کلاه برداری بزرگ بوده و هست و هیچ ارزشی تولید نکرده و نمیکنه…
اما این وسط، به قول نیتان باشز، جالبه که صدایی از همه اون بوقچیها و شیپورچیهای طرفدار بازار کریپتو درنمیاد؛ به جای اینکه بیان توضیح بدن چه اتفاقی داره میوفته و به ساخته شدن و انعطاف پذیری فضا کمک کنن یا روشنگری کنن، چون نمیشه یه شبه از بازار پول دربیارن، رفتن تو فاز سکوت؛ یا گم شدن.
برای همین، من تصمیم گرفتم یکم راجع به وب ۳ و دنیای بلاکچین و کریپتو، در این فضای خلوت و بدون هایپ فعلی بنویسم چون فکر میکنم توی این سکوت، حرفم شاید بهتر شنیده بشه.
چرخه هایپ (هیاهوی) گارتنر
راجع به «چرخه قیمت-نوآوری» در بخش تحلیلی بهروزنامه شماره ۱۲ براتون گفتم. یه مدل کلیتر از این چرخه، مدل «چرخه هایپ گارتنر» هستش که اینجا میبینید:
چرخه هایپ گارتنر، با تقریب خوبی، هر پیشرفت تکنولوژیکی رو توضیح میده. چی میگه؟ این مدل میگه: یه پیشرفت تکنولوژیک اتفاق میوفته، بعد مردم فکر میکنن که این قراره «همه چیز» رو تغییر بده؛ بعد میفهمن که قرار نیست همه چیز رو تغییر بده؛ بعد چیزایی که واقعا تغییر میده رو کشف میکنن و بعد اون پیشرفت به روزمرگی میرسه و نرمال میشه.
نکتهای که یکم تو بازار و بحث کریپتو با بقیه پیشرفتهای تخصصی متفاوته، اینه که توی پیشرفتهای دیگه مثل باتری خورشیدی، یا هوش مصنوعی و ابر کامپیوتر، مردم عادی به راحتی نمیتونن سرمایهشون رو وارد اون بکنن و باهاش از نزدیک درگیر بشن، اما طبیعت کریپتو اینه که دسترسی رو برای همه آسون میکنه. شما با چند صد دلار، به راحتی نمیتونید توی استارتآپهای تکنولوژی راکتور هستهای سرمایه گذاری کنی، ولی میتونی به [نسبتا] راحتی با چند صد دلار بیتکوین و اتر و دوج بخری!
کریپتو فقط پیشرفت و نوآوری تکنولوژیک نیست، نوآوری مالی هم هست؛ و این باعث میشه با پیشرفتهای دیگه یکم متفاوت باشه.
یه نگاه به گذشته
خیلی از استارتآپها و پروتکلها و نوآوریهای فضای وب ۳ الان به نظر الکی و احمقانه و بی دلیل میان… اما تو دنیای تکنولوژی، این چیز جدیدی نیست.
احتمالا با اینستاگرام آشنا هستید… اگر نیستید، اینجا آمارش رو ببینید. (منم اونجا هستم)
اگر سنتون اجازه بده و یادتون باشه، سال ۲۰۱۲، فیسبوک اینستاگرام رو به مبلغ یک میلیارد دلار خرید. الان وقتی به کامنتهای زیر پست نیویورک تایمز که این خرید رو اعلام کرده بود نگاه کنید، شبیه جوک هستن:
مارک زاکربرگ یه تازه کاره خوش شانسه، و اینکه این پول رو برای خرید این [اینستاگرام] داده نشون میده که فیسبوک رو یه مشت بچه دارن اداره میکنن.
این حباب رو میدیدم که داره بزرگ و بزرگتر میشه… وقتی این حباب بترکه دیگه قضیه جالب نیست.
اینستاگرام یک میلیارد دلار ارزش نداره و فیسبوک هم صد میلیارد دلار ارزش نداره. خیلی از استارتآپهای تکنولوژی اونقدری که روشون ارزش میذارن ارزش ندارن. این حباب به زود میترکه.
به نظرم استراتژی خوبیه، اما یکم قیمتش بالاست.
یکم حباب؟ اینستاگرام خیلی اپ باحالیه. به اشتراک گذاری عکسها هم big thing بعدیه، ولی یک میلیارد دلار؟ احمقانه است.
خوب بود تا وقتی که بود… خدافظ اینستاگرام.
اینا فقط چندتا از کامنتها بود… ولی یک دهه بعد، وقتی بهترین خریدهای تاریخ رو لیست میکنن، خرید اینستاگرام توسط فیسبوک با ایجاد ارزش ۱۵۲ میلیاردی برای فیسبوک، این خرید در صدر لیست قرار میگیره! (منبع)
ده سال پیش، یکی از دلایل دید منفی به خرید اینستاگرام توسط فیسبوک این بود که اینستاگرام درآمدی نداشت؛ نه اینکه سود ده نبود، درآمد نداشت! مدل درآمدزایی در وب ۲ این بود که اول تا جایی که میشه کاربر جذب کنن، بعد یه راهی برای درآمدزایی سرویس پیدا کنن. این روش برای فیسبوک و اینستاگرام و اسنپچت و خیلی شبکههای دیگه جواب داد. حتی گوگل هم تقریبا همین مسیر رو رفت؛ اولش فقط تکنولوژی باحالی بود، بعد با خرید DoubleClick تبدیل یه یه کسب و کار موفق شد.
استارتآپهای وب ۳، برعکس این مدل کار میکنن. اولش کلی پول و زحمت به امید این که کاربران با پولهاشون وارد بشن. به جای تبدیل توجه به پول (وب ۲) یا attention/eyeball to money، استارتآپهای وب ۳ دارن سعی میکنن money رو به eyeball یا attention تبدیل کنن، برای همین تا جایی که میتونن از ابزارهای اقتصادی و انگیزههای اقتصادی برای آوردن کاربران به پلتفرمها و بلاکچینهاشون استفاده میکنن.
نظریه «نوآوریهای مخرب» یا Disruptive Innovation
اگر از دید نظریه نوآوریهای مخرب کلیتون کریستنسن به وب ۳ نگاه کنیم، از خیلی جهتها و برای بیشتر کاربرها، تکنولوژیهای جدید از رقبای خودشون که در بازار حضور دارن، بدتر هستن.
اما برای یه عده کم که اهل ریسک هستن یا امکانات زیادی دارن و یا دسترسی به تکنولوژیهای فعلی بازار ندارن (مثلا بانک برای کشورهایی که جمعیت بدون بانک زیادی دارن)، این محصولات و تکنولوژیهای جدید، به اندازه کافی خوب هستن که باعث بشن کاربرها از اونا استفاده کنن.
بعد وقتی جای پاشون رو با این کاربران حاشیهای سفت کردن، میرن برای بزرگ شدن در بازار و دسترسی به بقیه کاربران.
به قول کریس دیکسون که دربارهاش اینجا قبلا حرف زدیم، چیز بزرگ و خفن بعدی (the next big thing)، اولش شبیه اسباب بازی خواهد بود و انتقاد کردن و ایراد گرفتن بهش کار سختی نخواهد بود. نکته اینه که توش دنبال چیزهایی بگردید که کارهایی رو از گزینههای فعلی، برای عده ای، بهتر انجام میدن.
در حال حاضر، حتی پرطرفدارترین محصولات در وب ۳، در مراحل ابتدایی خودشون هستن؛ عالی نیستن، اما برای عدهای، «کار راهانداز» هستن. ممکنه رقیبهای بهتر، امنتر، قدیمیتری داشته باشن، اما برای اون عده، گزینه مورد علاقه هستن.
مدرک کاربرد؟ حجم استفاده!
ممکنه سوال براتون پیش بیاد که برای این حرفهایی که میزنم، چه مدرکی وجود داره؟ به نظر من، مدرک این حرفها، استفاده از این تکنولوژیهاست.
برای مثال، NFT ها یکی از کاربردهای واقعی بلاکچین هستن. NFT ها به چیزهای دیجیتالی، علاوه بر خواص دیجیتالی، خواص فیزیکی مثل یکتا بودن، قابلیت مالکیت، قابل داد و ستد بودن، میدن. مطمئنم در آینده، NFT ها قابلیتهای بیشتری خواهند داشت، اما اگر قابلیت اونها به همین امکان فعلی «کلکسیونی بودن» هم ختم بشه، باز هم این یه کاربرد واقعیه.
این که اوپنسی (OpenSea) به تنهایی تقریبا ۲ میلیون کاربر داره و در سال گذشته بیش از ۳۲ میلیارد دلار تراکنش روش انجام شده نشون دهنده اینه که این بازار و کاربرهاش و پولهاش واقعیه. در واقع، ملت دارن با پولشون رای میدن که چی ارزش داره و چی نداره!
این انتقادات هم وارده:
بعضیا تو اوپنسی چند تا اکانت دارن؟ قطعا بله.
بعضیا دارن wash trade میکنن؟ صد در صد. (معاملات الکی برای افزایش قیمت)
بعضیا دارن چیزای زشت و بیخود رو میخرن و میفروشن؟ سلیقه است، ولی خب به نظرم آره.
خیلی از معاملات بر اساس امید به بالا رفتن قیمته؟ دقیقا!
اما اینهاهمه معاملات هستن؟ نه!
مثال یک
مثلا یه پروژه به اسم Nouns، روزی یه دونه NFT که به صورت رندوم ساخته میشه به مزایده میذاره، همه هم میتونن بیان و سعی کنن اون رو بخرن. الان که من دارم اینو مینویسم، Noun شماره ۳۶۶ رو حراج هستش و قبلیش به مبلغ ۱۲۰ اتر (تقریبا ۱۴۲ هزار دلار) فروخته شده.
اتر حاصل از فروش این نونها، میره توی یک دائو (DAO) یا سازمان غیرمتمرکز خودمختار (decentralized autonomous organization) قرار میگیره. الان دائو این نونها، ۲۷۶۴۱ اتر توش پول هست (تقریبا معادل ۳۲/۵ میلیون دلار) و دارندگان این NFT ها، تصمیم میگیرن که با این پولها چیکار کنن… از سعی برای فرستادن یک نون پرینت سه بعدی شده به ایستگاه فضایی بین المللی تا تولید عینکهای لوکس نون یا کمک انسان دوستانه ۱۰۰ اتری برای اوکراین از طریق یونیسف…
دارن پول واقعی درمیارن و کارهای واقعی در دنیای فیزیکی میکنن.
حالا اینا هیچی، حتی متا (فیسبوک) و اینستاگرام هم دارن به NFT ها رو میارن!
مثال دو
مثال خیلی واقعی دیگهای که برای کاربردهای بلاکچین و کریپتو میشه زد، دکسها (DEX) یا صرافیهای غیرمتمرکز هستن (decentralized exchanges)، مثل Uniswap. همونطوری که یه اپلیکیشن مثل رابینهود، یه کاربرد واقعی برای بازار بورس هستش و پول واقعی داره توش رد و بدل میشه، دکسها هم یه کاربرد واقعی برای بازار کریپتو هستن که دارن نقدینگی برای بازار فراهم میکنن، بدون اینکه یک ارگان مرکزی اون وسط قرار بگیره و تبدیلها رو مدیریت کنه.
این که شما بتونید هر دو جفت ارز دیجیتال رو بدون اجازه کسی، بدون نیاز به تایید کسی، با داشتن ارز دیجیتال و یک کیف پول انجام بدید، قبل از کریپتو و بلاکچین و دکس، ممکن نبود.
روز ۲۴ می ۲۰۲۲، یونی سواپ اعلام کرد که در عمر سه ساله خودش، بیش از ۱ تریلیون دلار تراکنش انجام داده… یونی سواپی که ۵۰ کارمند داره در مقایسه با رابینهود ۳۸۰۰ کارمندی!
سخن پایانی
وقتی بازار رو به بالا هستش و پر از هیجان، خیلی راحته راجع به کریپتو و NFT و اینجور چیزها حرف بزنیم و هی واسه خودمون تز بدیم و فکر کنیم خیلی میفهمیم، بعد که یکم اوضاع سخت و پیچیده میشه، بریم برای ترند بعدی…
میتونیم تو این فضا توریست باشیم؛ زیباییهاش رو، سود دادنهاش رو، یک شبه(!) پولدارشدنهاش رو ببینیم و باور کنیم؛ یا میتونیم ساکن این فضا باشیم و باهاش بریم و بیایم و یادبگیریم و بسازیم. انتخاب با خودمونه.
من این رو نوشتم که بگم درسته بازار کریپتو و بلاکچین و NFT، امروز هیجان نداره، ولی به نظرم ارزشش سرجاشه و هیجانش هم برمیگرده.
اینستاگرام داره روی انتفال استوریهای دوستان نزدیک (Close Friends) به صفحه دایرکتها کار میکنه (لینک)
توییتر داره روی امکان استفاده از Bitmoji اسنپچت برای توییتر کار میکنه (لینک، لینک)
توییتر کماکان داره روی امکان وضعیت (استاتوس) کار میکنه (لینک)
اسنپچت رسما از اسنپچت پلاس رو نمایی کرد (لینک)
اینستاگرام داره روی امکان چت گروهی برای سابسکرایبرها کار میکنه (لینک)
اینستاگرام کماکان داره روی امکان استفاده از استیکرها در دوربین استوری کار میکنه. استیکر و متن به صورت واقعیت افزوده (AR) از این استیکرها هستن (لینک)
پروژه اوربیس دانشگاه استنفورد - نقشه گوگل برای روم باستان (لینک)
طرف نشسته با دال-ایی یه مجموعه آیکون سه بعدی طراحی کرده… باحاله، ببینید (لینک)
این توییت ایلان ماسک بعد از یه مدت توییت نکردنش خیلی خوب بود (لینک)
پادکست پرسه و عباس سیدین تا حالا چند دفعه در بخش محتوای فارسی بهروزنامه حضور پیدا کردن، اما خب، محتوای خوب رو باید زکاتش رو داد!
ایندفعه میخوام نظرتون رو به دومین شماره خبرنامه پادکست پرسه جلب کنم، مادامی که دارم به این فکر میکنم که «چقدر امکانش هستش که یکی بشینه بهروزنامه بخونه»
بخونید و فکر کنید و لذت ببرید.
راستی، شما دوست ندارید خبرنامه منتشر کنید؟ اگر دوست دارید بگید، شاید بتونم کمکتون کنم.
خب اینم از شماره ۱۸. تموم شد.
امیدوارم بتونم همینطوری که تو سفر هستم به نوشتن بهروزنامه به صورت مرتب ادامه بدم. اگه تاخیری به وجود اومد، به بزرگی خودتون ببخشید! به هر حال وقتی آدم بعد ۳-۴ سال برمیگرده ایران و پیش خانواده، سعی میکنه بیشتر برای دیدن اونها وقت بذاره… مرسی که درک کنید.
درضمن، خیلی گرمه 🥵
کنجکاو بمونید. تا شماره بعد؛
بهروز
بهروز جان خسته نباشی عالی بود مثل همیشه 🔥